چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایگریا» ثبت شده است

" در نگاه به شاه رُم که نقش های کاهنانه اش به جانشین او، پادشاه "آیین های مقدس"، به ارث می رسید، می توانیم به این نتایج دست پیدا کنیم: او در واقع تجسم ایزد بزرگ آسمان، رعد و درخت بلوط بود و در این خصوصیتِ می توانست همچون بسیاری شاهان ِ آب و هوا در سایر نقاط دنیا برای رعایایش باران و رعد و برق برانگیزد. علاوه بر این، او نه تنها ایزد بلوط را با نهادن تاجی از شاخ و برگ بلوط و دیگر نشانه های ایزدی تقلید می کرد، بلکه با ایگریا، پریواره ی بلوط که به نظر می رسد صرفاً شکل محلی دیانا در جنبه ی ایزدبانوی جنگل ها، آب ها و زایمان بوده است، نیز وصلت می کرد. همه ی این نتایج که عمدتاً از ملاحظه ی شواهد رُمی به دست آورده ایم، به احتمال زیاد می تواند در سایر جوامع لاتین نیز صادق باشد. آن ها نیز احتمالاً فرمانروایان  ایزدوار یا کاهن وار با قدمت زیاد داشته اند که نقش دینی شان را بدون قدرت مدنی شان به جانشینان خود یعنی شاهان "آیین های مقدس" انتقال می دادند. "

  • چ.الف
" وصلت افسانه ای فرمانروای رُم با ایگریا ممکن است بازتاب یا المثنای وصلت فرمانروای بیشه زار با دیانا باشد. این مستلزم آن نیست که شاهان رُم همواره نقش فرمانروای جنگل را در بیشه زار آریسیا ایفا کنند، بلکه فقط لازم می آورد که احتمالا همگی در اصل از یک شخصیت قدسی واحد مشتق شده باشند و وظایف مشابه به آنان محول شده باشد. صریح تر گفته باشیم، احتمال دارد که آنان نه از طریق توارث، بلکه به واسطه ی الوهیتی که به عنوان نمایندگان یا تجسم یک ایزد در آنان سراغ می رفت، به شاهی می رسیدند و به این صورت ایزدبانویی در کنار داشتند و می بایست هرازگاهی کفایت خود را در ادای وظایف الهی خویش با مبارزه ی خطیر جسمانی به اثبات برسانند که غالباً برایشان مرگبار می بود و در این صورت تاج فرمانروایی را به حریف پیروز می سپردند. 
پس در اولین وهله به نظر می رسد که فرمانروایان رُم، تجسم انسانی ژوپیتر بوده اند و لباس او را به تن می کردند؛ تاجی از برگ بلوط به عنوان نشانه ی ژوپیتر و نشانه ی امپراتوران رُم. 
همه ی درختان بلوط وقف ژوپیتر بود، بلکه بنا به روایات، معبد کاپیتول را نیز رومولوس در کنار درخت بلوط مقدسی ساخته بوده است که شبانان حرمتش را می داشتند و شاه، غنائمی را که در جنگ از سردار دشمن گرفته بود، بر آن می آویخت. علناً گفته اند که تاج بلوط برای ژوپیترِ کاپیتول تقدیس شده بود. "

  • چ.الف
" پیوند قدسی ِ نیروهای گیاه و آب را اقوام بسیاری به خاطر بارور ساختن زمین که حیات انسان و حیوان نهایتاً به آن بسته است، انجام می داده اند و در این آیین ها نقش عروس یا داماد ِ ایزدی را غالباً زن یا مردی بازی می کرد. بنابراین، از روی این شواهد شاید بتوان گمان کرد که در بیشه زار ِ مقدسِ نِمی  که نیروهای گیاه و آب در آن به شکل جنگل انبوه، آبشار های غلتان و دریاچه ی صاف و زلال ظاهر می شد، وصلتی چون وصلت شاه و ملکه ی بهار که ذکر شد، هر سال بین فرمانروای آدمیزاده ی بیشه زار و دیانا، ایزدبانوی بیشه زار، صورت می گرفت. از این لحاظ، شخصیت مهم در بیشه زار، ایگریا پریواره ی آب بود که زنان آبستن او را می پرستیدند، زیرا همانند دیانا می توانست سبب زایمان راحت شود. از این نکته شاید بتوان به جرئت نتیجه گرفت که چشمه ی ایگریا را، چون بسیاری چشمه های دیگر، دارای قدرت تسهیلات آب سنتی و همین طور زایمان می دانستند. پیشکش های نذری که در آن محل یافت شده است، که آشکارا حاکی از بچه دار شدن ِ زایران است، احتمالا برای ایگریا است تا دیانا، یا شاید بهتر باشد بگوییم ایگریا پریواره ی آب، فقط شکل دیگری از خودِ دیانا ایزدبانوی بزرگ طبیعت، بانوی رود های غرّان و نیز جنگل های ظلمانی است که قرارگاهش در کنار دریاچه و آینه اش آب های صاف بود و همتای یونانی اش، آرتمیس، دوست داشت در برمه ها و رودها برگردد. یکسان انگاری ِ ایگریا و دیانا را این سخن پلوتارک تأیید می کند که ایگریا یکی از پریواره های درخت بلوط بود که رومیان اعتقاد داشتند بر هر بلوط زار ِ سرسبزی مستولی است؛ زیرا، در عین حال که دیانا به طور کلی ایزدبانوی جنگل ها به شمار می رفت، ظاهراً به ویژه با درخت بلوط، خصوصاً در بیشه زار مقدس اش در نِمی ارتباطی نزدیک تر داشت . پس شاید ایگریا پریچه ی چشمه ای بود که از بیخ درخت بلوط مقدسی جریان می یافت. می گویند چنین چشمه ای از ریشه ی بلوط بزرگ ِ مقدسی در دوما برون جوشیده است و کاهنه ها از روی صدای جریان آن غیب گویی می کردند. یونانیان معتقد بودند که جریان آبی از چشمه ها و چاه های مقدس، قدرت پیشکویی به انسان می دهد. با این نکته می توان آن حکمت فرابشری را که طبق روایات، ایگریا به نوما، شوهر یا معشوق فرامانروایش الهام کرد، توضیح داد. وقتی به یاد می آوریم که شاه در جوامع ابتدایی غالباً مسئول بارش باران و باروری خاک بود، مشکل می توان افسانه ی عروسی نوما و ایگریا را یادگار وصلت قدسی شاهان رُم با ایزدبانوی گیاه و آب برای کسب قدرت در ادای وظایف الهی یا جادویی شان ندانست. در چنین آیینی نقشِ ایزدبانو را ممکن است تمثال یا زنی، احتمالاً ملکه ای، ایفا کند. اگر در این گمان، حقیقتی نهفته باشد، می توان  فرض کرد که شاه و ملکه ی رُم با ازدواجشان، ایزد و ایزدبانو را نمایش می دادند. "

  • چ.الف
" می توان چنین نتیجه گرفت که پرستش دیانا در بیشه زار مقدس اش در "نمی" اهمیتی عظیم و قدمتی به یاد نیامدنی داشت؛ که او به عنوان الهه ی بیشه ها و جانوران وحشی و احتمالاً گله های اهلی و ثمره ی زمین پرستیده می شد؛ که آن را برکت دهنده ی زاد و رود مردان و زنان و یاری دهنده ی مادران در زایمان می دانستند؛ که آتش مقدس او که باکره گانِ پارسایش نگهبان بودند، در معبدی مدوّر در پرستشگاه اش همواره جاودان می سوخت؛ که در کنار او ایگریا، پریچه ی آب بود که یکی از وظایف خودِ دیانا را با یاری کردنِ زنان به هنگام زایمان انجام می داد و مردمان گمان می کردند که در جنگل مقدس به همسریِ فرمانروایی رومی درآمده است؛ باز اینکه، خود دیانای بیشه ها یاری مذکر داشته است ویربیروس نام که برایش همان بود که هیپولیت برای آرتمیس، یا آدونیس برای ونوس، یا آتیس برای کوبله؛ و سرانجام اینکه این ویربیوسِ اسطوره ای را در اعصار تاریخی، کاهنانی تجسم می بخشیدند که به فرمانروای بیشه زار مشهور بودند و یکایک به تیغ جانشینِ خود از پا در می آمدند و به نحوی جانشان به درختی خاص در بیشه زار بسته بود، زیرا مادام که درخت آسیبی ندیده بود، آنان از حمله در امان بودند. "

  • چ.الف
" خدای کهتر دیگر در "نمی" ویربیوس بود. در افسانه چنین است که ویربیوس همان هیپولیت، قهرمان ِ جوان، زیبارو و پاک یونانی بود که شهوترانی را از شیرونِ اسبآدم آموخت و اوقات خود را در جنگل با تنها یارش آرتمیس، الهه ی باکره ی شکار (همتای یونانیِ دیانا) صرف تعقیب حیوانات وحشی می کرد. هیپولیت، مغرور از مصاحبت الٰهه به عشق زنان پشت پا زد و همین موجب هلاکت او شد. آفرودیت (خدای عشق) که از او خواری دیده بود، عشق او را به دل نامادری اش فدرا انداخت و چون هیپولیت پیشنهادهای دردمندانه ی او را رد کرد، فدرا به دروغ پیش پدر وی تزیوس، به خیانت متهمش ساخت. تزیوس بُهتان را باور کرد و از خدایش، پوزئیدون (خدای دریاها) خواست تا انتقام خطای خیالی را باز ستاند. از این رو، هنگامی که هیپولیت در کنار خلیج سارونیک مشغول ارابه رانی بود، خدای دریاها از میان امواج، گاوی شرزه به سویش برانگیخت. اسب های هراسان رمیدند و هیپولیت را از ارابه به زمین افکندند و آنقدر زیر سُم های خود فرو کوبیدند که مُرد. اما دیانا که به هیپولیت عاشق بود، آیسکولاپیوسِ زالو را واداشت تا با گیاهان شفابخش خود شکارچیِ جوان زیباروی او را دوباره زنده کند. ژوپیتر (خدای خدایان) خشمگین از این که انسانی فانی از دروازه های مرگ بازگردد، خودِ زالوی میانجی را به دیار مردگان (هادس) فروافکند. اما دیانا معشوق خود را در ابری ضخیم از گزند خدای خشمگین مصون داشت، با افزودن به سال های زندگی وی ظاهرش را تغییر داد و سپس او را به دره های "نمی" برد و به ایگریای پریچه سپرد تا آنجافرمانروا شد و حریمی به دیانا اهدا کرد. او پسری ملیح به نام ویربیوس داشت که بی ترس از سرنوشت پدر، فوجی از اسبان آتشین را گسیل داشت تا در جنگ با اینیاس و ترواییان به لاتین ها یاری کنند. ویربیوس را در مقام خدا نه فقط در نمی که در جای دیگر نیز می پرستیدند، چرا که می گویند در کامپانیا کاهنی خاص خدمتگزار او بود. اسب ها را از بیشه های آریسیا و معبد آن بیرون کردند؛ زیرا هیپولیت را اسب ها کشته بودند. لمس کردن تصویر او مجاز نبود. بعضی ها تصور می کردند او خورشید است. سرویوس می گوید "اما حقیقت این است که او خدایی در کنار دیانا است، همچنان که آتیس (خدای حاصلخیزی) در کنار کوبله (مادر خدایان) و اریکتونیوس (پادشاه افسانه ای آتن) در کنار مینروا (ایزدبانوی جنگ، هنر، حکمت و سلامتی در اساطیر روم باستان) و آدونیس (نماد طبیعت و تجدید حیات سالانه ی آن) در کنار ونوس (ایزدبانوی عشق و زیبایی و باروری)." جا دارد توجه کنیم که این شخصیت اساطیری در ماجرای طولانی و متنوع خود پافشاری زیادی برای زندگی از خود نشان داده است. مشکل بتوان تردید کرد که هیپولیتِ قدیس در تقویم رومی که در سیزدهم ماه اوت، روز خودِ دیانا، در زیر سم اسبان هلاک شد، کسی جز قهرمان یونانی به همان نام است که پس از مرگ به عنوان کافری گناهکار، دوباره به صورت قدیس مسیحیِ متبرکی به دنیا آمده است. "

  • چ.الف
" دیانا در فرمانروایی خود در معبدِ نمی تنها نبود. دو الهه ی کهتر در معبدِ جنگلی اش با او شریک بودند. یکی "ایگریا" پریچه ی آب زلال بود که از صخره های سیاه می جوشید و به صورت آبشاری زیبا به دریاچه ای می ریخت که در جایی موسوم به le mole قرار داشت، زیرا آسیاهای جدید دهکده ی "نمی" در آنجا قرار داشت. 
روایت چنین است که این پریچه همسر یا معشوقه ی نوما فرمانروای خردمند بوده است که در خلوت بیشه زار مقدس با پریچه آمیزش کرده بود و قوانینی که برای رومیان آورد، حاصل وصلت با الوهیت او بود. پلوتارک* این افسانه را با داستان های دیگری از عشق الهه گان به مردان فانی مثل عشق کوبله و سلنه به آتیس** و اندومیون***، جوانان زیبارو مقایسه می کند. "

* ویکی پدیا: پلوتارک، از تاریخ نگاران، زندگی نامه نویسان و مقاله نویسان یونان باستان بود.

** ویکی پدیا: آتیس، خدای حاصلخیزی در یونان باستان بود. کوبله، مادر خدایان، عاشق وی بود. کوبله به سبب عشق و حسادت شدید و برای آن که آتیس نتواند با شخص دیگری ازدواج کند، او را وادار کرد تا خود را اخته کند. آتیس به سبب این زخم، جان سپرد و کوبله به یاد او همه ی خادمان معبد خود را امر کرد تا خود را خواجه کنند و آتیس را به صورت درختی درآورد.

*** ویکی پدیا: اندومیون، در اساطیر یونان باستان، بنیانگذار ناحیه ی الیس بود. او پسر آیتلیوس و کالوکه بود. سلنه (الهه ی ماه) عاشقش شد و برایش پنجاه دختر آورد و چون طاقت مرگ او را نداشت، او را به خوابی ابدی فرو برد تا جوان و جاویدان بماند.  



  • چ.الف