چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تابو» ثبت شده است

" باید در نظر داشت که نظام جادوی همدلانه صرفاً از دستورات مثبت ساخته شده است؛ این جادو بسی دستورات منفی، یعنی ممنوعیت ها در بر دارد. صرفاً نمی گوید که چه باید کرد، بلکه کارهایی را هم که نباید کرد تعیین می کند. دستورات مثبت، افسون است و دستورات منفی، تابو. در واقع کلِّ آموزه ی تابو یا به هر حال بخش بزرگ آن، ظاهراً فقط کاربستِ ویژه ی جادوی همدلانه با دو قانون بزرگش، شباهت و تماس است. اگرچه مسلّماً وحشیان این قانون ها را به صورت کلمات درنیاورده و حتی مختصر نکرده اند، با این حال، به طور ضمنی معتقدند که اینها روند طبیعت را کاملاً مستقل از اراده ی انسان تعیین و تنظیم می کنند. وحشی فکر می کند که اگر به شیوه ی خاصی رفتار کند، به ناگزیر نتایج معینی بر اساس یکی از این قوانین به بار خواهد آمد و اگر نتایجِ یک عملِ خاص، به نظر او احتمالاً نامطلوب و زیانبار می رسد، بالطبع مراقب است که چنین رفتار نکند وگرنه گرفتار عواقب آن خواهد شد. به عبارت دیگر، او از انجام دادنِ کاری که به خاطر تصور ِ غلط از علت و معلول، به اشتباه فکر می کند که برایش زیان آور است، پرهیز می کند. به عبارت کوتاه، تابعِ تابو می شود. این تابو، تا اینجا کاربستِ منفیِ جادوی عملی است. جادوی مثبت یا افسون می گوید: " چنین کن تا چنان شود!" جادوی منفی یا تابو می گوید: "چنین نکن وگرنه چنان می شود!" غرض جادوی مثبت یا افسون، ایجاد نتیجه ای مطلوب است؛ غرضِ جادوی منفی یا تابو، اجتناب از نتیجه ی نامطلوب است. اما عقیده بر این است که هر دو نتیجه، مطلوب و نامطلوب، بنا بر قوانین مشابهت و تماس رخ می دهند. و همچنان که نتیجه ی مطلوب در واقع با انجام مراسمی جادویی حاصل نمی شود، نتیجه ی بد نیز واقعاً از زیر پا گذاشتن ِ تابو پدید نمی آید. اگر شرِّ فرضی لزماً با نقض یک تابو رخ می داد، تابو دیگر تابو نمی بود و دستوری اخلاقی یا عقل سلیم محسوب می شد. تابو نمی گوید "دست به آتش مزن!" این قانون ِ عقل سلیم است؛ زیرا کارِ نهی شده به شرّی واقعی و نه خیالی می انجامد. در یک کلام، آن دستورات منفی که تابو می نامیم، همانقدر واهی و عبث اند که دستورات مثبتی که افسون نام دارند؛ هر دو صرفاً دو جانب یا دو قطبِ متضادِ مغلطه ای شوم، دریافتی غلط از تداعی معانی اند. در این مغلطه، افسون، قطب مثبت و تابو، قطب منفی است. اگر عنوانِ جادو را به کلِّ این سیستمِ غلط، اعم از نظری و عملی اطلاق کرده ایم، پس تابو را می توان جانبِ منفیِ جادوی عملی نامید. "*

* جادو > جادوی نظری (جادو به مثابه شبه علم) و جادوی عملی (جادو به مثابه شبه هنر).
جادوی عملی > جادوی منفی یا تابو و جادوی مثبت یا افسون.
  • چ.الف
" با بررسی اقوام مختلف جهان به پدیده ی دیگری هم بر می خوریم و آن استفاده از تابو است. تابو از سومین شیوه ی نگرش انسان به جهان ریشه می گیرد، که با شیوه ی مذهبی و شیوه ی جادو متفاوت است. این شیوه ی نگرش را در شکل بسیار ساده ی آن میان اسکیموها می بینیم. کلمه ی "تابو" متعلق به مناطق جنوبی اقیانوس آرام است و آن را به مفهوم چیزی ممنوع به کار می بریم و مقصود از تابو این است که چنان چه مردم چیزهای ممنوع را دقیقاً بشناسند و مقررات را زیر پا بگذارند، در این صورت بدون توجه به علت این کار، خود به خود مجازات وحشتناکی در انتظار آنهاست.
همانگونه که امروزه مفاهیمی مثل اعتماد و کمک به دیگران که در انسان ریشه ای عمیق دارند و بخشی از دین به شمار می روند تغییر کرده اند و همان گونه که عقایدی که ریشه در آرزوی انسان برای تحت کنترل درآوردن ِ جهان دارند و بخشی از جادو به شمار می روند نیز دگرگون شده اند، همان گونه نیز عقاید انسان درباره ی تأثیر تابوهای خاص هم تغییر یافته اند. اما در عین حال مفهوم ذهنی خود تابو به صورت های مختلف خود را نشان می دهد. بعضی تابوها مثل ممنوعیت ازدواج پدر و مادر با فرزندانشان ریشه ای عمیق داشته، همه ی مردم جهان به آن پای بندند؛ برخی از تابوها ممکن است به امور جزیی مربوط باشند، مثل تابوی بدیُمنی عدد سیزده. اما مفهوم همه ی آنها یکی است. 
وقتی به شیوه های مختلف تفکر انسان درباره ی جهان از طریق دین و جادو و تابو می اندیشیم، پی می بریم که به رغم تغییر بعضی از رفتارها این شیوه های تفکر هنوز هم رواج دارند. نیز پی می بریم که نمی توانیم پدیده هایی مثل معتقدات مذهبی را اندازه گیری یا مقایسه کنیم. "

  • چ.الف