چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دموکراسی» ثبت شده است

" سلطنت مقدس، از لحاظ تاریخی ظاهراً در میان جادوگران ِ عمومی یا پزشکان قبیله به وجود آمده است و از نظر منطقی بر استنتاج غلط از تداعی معانی استوار است. انسان نظام تصوراتش را به اشتباه با نظام طبیعت یکی گرفت و از این رو فکر کرد کنترلی که بر افکار خود دارد، یا به نظر می رسد که دارد، به او اجازه می دهد همین کنترل را بر اشیا نیز داشته باشد. کسانی که به دلیلی، به سبب قوت یا ضعفِ اعضای طبیعیِ خود، گمان می کردند که این قدرت های جادویی را به منتها درجه دارا هستند، کم کم از دیگران متمایز گشتند و گروه جداگانه ای را تشکیل دادند که مقدر بود اثری بسیار دوررس بر تکامل سیاسی، دینی و فکر بشریت بگذارد. پیشرفت اجتماعی، چنانکه می انیم، اساساً شامل تمایز متوالی نقش ها، یا به زبان ساده تر، تقسیم کار است. کاری که در جامعه ی بدوی، همه به یکسان و همه به طور ناقص یا تقریباً ناقص انجام می دهند، به تدریج بین طبقات مختلفِ کارگران تقسیم شد و بیش از پیش کاملتر انجام گرفت و از آنجا که همه در تولیدات مادی و غیرمادی ِ این کار ِ تخصصی شده سهیم اند، همه ی جامعه از تخصصی شدنِ فزاینده سود می برد. با این حساب، جادوگران یا پزشکان قبیله ظاهراً قدیم ترین طبقه ی صناعی یا حرفه ای در تکامل جامعه اند. زیرا جادوگر در هر قبیله ی بدوی که برای ما شناخته شده است وجود دارد و در میان پست ترین بدویان، مثل بومیان استرالیا، تنها طبقه ی حرفهدای موجود است. با گذشت زان و تداوم روند ِ تمایز، گروه پزشکان ِ قبیله، خود به طبقاتی چون مداواکنندگان بیماری، باران سازها و مانند آن تقسیم می شوند؛ در حالی که قدرتمندترین عضو گروه، مقام سرکرده را برای خود کسب می کند و به تدریج به صورت فرمانروایی مقدس در می آید. نقش قدیم جادوگری اش بیش از پیش کم رنگ تر می شود و چون دین به آهستگی جادو را کنار می زند، جا به وظایف کاهنانه یا حتی الهی می دهد. باز مدت زمانی بعد، تفکیکی بین جنبه ی مدنی و دینیِ سلطنت و فرمانروایی حاصل می شود، قدرت دنیوی را یک تن و قدرت معنوی را فردی دیگر به عهده می گیرد. در این بین، جادوگران که با چیرگی ِ دین ممکن بود دفع شده باشند اما ریشه کن شدن شان امکان نداشت، هنوز به هنرهای مرموز قدیم شان در مقابله با مراسم جدید قربانی و نیایش چسبیده اند و هنوز زیرکترین آنها مغلطه ی جادو را درک می کنند و دستکاریددر نیروهای طبیعت را به طرزی مؤثرتر در خدمت منافع بشر قرار می دهند؛ کوتاه سخن، جادو را به سوی علم می کشانند. 
به هیچ وجه نمی خواهم بگویم که مسیر تحول در همه جا دقیقاً بر این روال و مسیر بود: این تحول، بی تردید در جوامع مختلف، صورت های بسیار مختلف داشته است. قصدم فقط این است که گرایش کلی آن را البته به نظر خودم، در بسیط ترین صورتداش، نشان دهم. این تکامل نقش ها از دیدگاه صنعتی، از یکنواختی به تنوع و از دیدگاه سیاسی از دموکراسی به استبداد بوده است. ما در این بررسی، به تاریخ آتیِ سلطنت، به خصوص زوال استبداد و جایگزین شدن اَشکالی از حکومت که با نیازهای عالی تر ِ انسان متناسب تر بود، کاری نداریم؛ مضمون بررسی ما، رشد و نه زوالِ یک نهادِعظیم و در زمان خود مفید است. (جیمز جرج فریزر) "

  • چ.الف

" در جامعه ی بدوی، وقتی مصلحت قبیله در گرو آیین های جادویی دانسته می شود، جادوگر به منزلتی بزرگ و پر نفوذ ارتقا می یابد و ممکن است حتی مرتبه و اقتدار فرمانده یا شاه را کسب کند. بنابراین حرفه ی جادوگری بعضی از تواناترین و جاه طلب ترین افراد قبیله را به خود جلب می کند. ذهن های تیزتر می دانند که چه قدر آسان می توان برادر ضعیف تر را فریفت و خرافه پرستی او را به سود خود به کار برد. منظور این نیست که جادوگر همیشه شیّاد یا دروغزن است؛ او غالباً صمیمانه اعتقاد دارد که واقعاً از قدرت شگفتی که مردمِ زودباور به او نسبت می دهند، برخوردار است. اما هرچه با ذکاوت باشد، بیشتر احتمال دارد دست به مغلطه هایی بزند که بر اذهان ساده لوح روا داشته می شود. در این مرحله از تکامل اجتماعی، قدرت های بزرگ به دست باهوش ترین افراد و بی اخلاق ترین شخصیت ها می افتد.
بنابراین تا آنجا که حرفه ی عامِّ جادوگری بر تشکیلات جامعه ی بدوی اثر می گذاشت، بر آن بود که کنترل امور را به تواناترین کس بسپارد: موازنه ی قدرت را از چند تن به یک تن انتقال داد، سلطنت را جایگزین دموکراسی یا بهتر بگوییم، اولیگارشی ِ ریش سفیدان* کرد. زیرا به طور کلی بر جامعه ی بدوی نه همه ی مردان بالغ، بلکه انجمن شیوخ فرمان می رانْد. دگرگونی، به هر دلیلی که رخ داد و ماهیت حاکمانِ قدیم هر چه که بود، روی هم رفته بسیار سودمند بود. زیرا ظهور سلطنت ظاهراً وضعیتی اساسی در رهیدن بشر از بدویت بوده است. 
تا جایی که حرفه ی عمومی ِ جادو، یکی از راه هایی بوده است که تواناترین کسان را به برترین قدرت می رسانْد، به رهایی بشریت از اسارت ِ سنّت و ارتقا دادنش به حیاتی بزرگ تر و آزادتر همراه با نگرشی وسیع تر به جهان، کمک کرده است. این خدمت ِ کوچکی به بشریت نیست و وقتی به یاد می آوریم که جادو در مسیری دیگر، راه را برای علم هموار کرده است، مجبوریم بپذیریم که اگر هنرِ سیاه، تبهکاری ِ زیادی صورت داده، منشأ خیر ِ بسیاری نیز بوده است؛ که اگر فرزند ِ خطاست، با این حال، مادرِ آزادی و حقیقت نیز به شمار می رود. "


* ویکی پدیا: اولیگارشی یا اشراف سالاری یا حکومت ِ گروهِ اندک. واژه ی اولیگارشی از لغت یونانی اولیگاریکا مشتق است که از زمان باستان به معنای حکومت عده ای اندک بوده است. مفهوم رایج اولیگارشی عبارت است از سیادت اقتصادی و سیاسی گروه معدودی از ثروتمندان، استعمارگران و صاحبان نفوذ؛ بنابراین یکی از اشکال حکومتی در نظام های استثماریست. چنین شکل حکومتی در دوران های مختلف  اقتصادی و اجتماعی ( برده داری، فئودالیته، سرمایه داری) وجود داشته و آن هنگامی بوده که مشتی افراد معدود ولی زورمند و مقتدر تمام اهرم ها را به دست گرفته و بر توده ی عظیم مردم حکومت می کردند. 


شاخه ی زرین

  • چ.الف