چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرمانروایان بخشی طبیعت» ثبت شده است

" در جنگل های کامبوج، دو حاکم مرموز می زیند که به شاه آتش و شاه آب مشهورند. نقش شاهانه ی آنها جنبه ی کاملاً رازورزانه یا روحی دارد؛ هیچ نوع اقتدار سیاسی ندارند؛ روستاییان ِ ساده ای هستند که با عرق جبین و پیشکشی های مؤمنان امرار معاش می کنند. بنا به گزارشی، آنها در انزوای مطلق زندگی می کنند، هرگز همدیگر را و صورت انسانی را نمی بینند. به طور متوالی در هفت برجی که بر هفت کوه ساخته شده است زندگی می کنند و هر سال از برجی به برج دیگر نقل مکان می کنند. مردم مخفیانه می آیند و چیزی مورد نیاز معیشتی شان را بر سر راه شان قرار می دهند. سلطنت شان هفت سال طول می کشد، یعنی مدتی که برایاقامت متوالی در همه ی برج ها لازم است؛ اما اغلب شان پیش از سرآمدنِ این مدت می میرند
مردم هنگام عبور ِ این شاهان ِ مرموز در برابرشان به خاک می افتادند، زیرا در غیر این صورت گردبادی مهیب شهر را در کام می کشید. شاهان آتش و آب، همچون بسیاری دیگر از شاهان مقدس، نباید به مرگ طبیعی بمیرند، زیرا به شهرت شان لطمه می خورد. هم چنین وقتی یکی شان سخت بیمار باشد، ریش سفیدان مشورت می کنند و اگر فکر کنند که درمان شدنی نیست، با خنجر می کشندش. پیکرش را می سوزانند و خاکسترش را با احترام جمع می کنند و تا پنج سال در ملأ عام از آن تجلیل می کنند. "


  • چ.الف
" بر تپه ای در بوما نزدیک دهانه ی رود کنگو، نامْ وُلووُمو، فرمانروای باد و باران سکونت دارد.
در خصوص بعضی قبایل ساکن در نیل علیا می شنویم که فرمانروا به معنای متدوال آن ندارند؛ تنها کسانی که به این معنی می شناسند، فرمانروایان باران یا ماتاکودو هستند که قادرند در موعد مناسب، یعنی فصل بارش، باران نازل کنند. اگر فرمانروا نتواند برایشان باران بیاورد، شکم او را پاره می کنند، زیرا معتقدند باد و باران در شکم اوست. 
در قبیله ی باری، یکی از این فرمانروایان ِ باران، با پاشیدن آب به زمین با زنگوله ای دستی، باران نازل می کند. 
در بین قبایل حوالی حبشه، منصب مشابهی وجود دارد: کاهنی ِ آلفای، به قول مردم باریا و کوناما، منصب مهمی است. او نوعی شاه است و منصبش به طور موروثی به برادر یا پسر خواهرش می رسد. او را قادر به نازل کردن باران و راندن ملخ می دانند. اما اگر نتواند انتظار مردم را برآورد و خشکسالی بزرگی واقع شود، آلفای را سنگسار می کنند و می کشند و نزدیکترین خویشانش باید نخستین سنگدرا پرتاب کنند. "

  • چ.الف
" بررسی های پیشین نشان داده است که همان مجموعه وظایف مقدسِ همراه با مقام سلطنت که در فرمانروای بیشه زار در نِمی می بینیم، پیوسته خارج از محدوده ی دوران عتیق کلاسیک ظاهر می شود و مشخصه ی عامِ جوامع در همه ی دوران ها از بربریت تا تمدن است. علاوه بر این، به نظر می رسد که کاهنِ فرمانروا غالباً شاه است و نه در اسم، که در واقع به دستی نگین پادشاهی و به دستی عصای روحانیت دارد. دست کم با نشان دادنِ این که آمیزش قدرت روحانی و دنیوی که نمونه اش در سنّتِ یونانی - ایتالیایی به خاطر می آید، عملاً در بسیاری جاها وجود دارد، هرگونه گمان ِ عدم احتمال را که شاید در این خصوص وجود داشته باشد از میان برداشته ایم. 
آیا ممکن نیست پیشکسوتانِ فرمانروای بیشه زار، سلسله ای از شاهان بوده باشند که انقلابی جمهوری خواه از قدرت سیاسی خلع شان کرده و فقط وظیفه ی مذهبی و سایه ی تاجی را برایشان باقی گذاشته است؟ دست کم به دو دلیل می توان به این پرسش جواب منفی داد: دلیل اول از اقامتگاه ِ کاهنِ نِمی بر می خیزد و دلیل دیگر از لقب او، فرمانروای بیشه زار. اگر اسلاف وی شاه به معنی معمولی اش بودند، او مسلماً می بایست مانند شاهان مخلوع ِ روم و آتن، در شهری که دیهیم ِ شاهی از او گرفته شده بود اقامت می گزید؛ این شهر می بایست آریسیا بوده باشد، زیرا نزدیکترین شهر بود، اما آریسیا سه مایل دورتر از صومعه ی جنگلیِ او در ساحل دریاچه قرار داشت. او اگر حکومت می کرد، قلمرو اش نه در شهر که در جنگل بود و همین طور لقبش، فرمانروای بیشه زار کمتر اجازه می دهد فکر کنیم که هرگز شاهی به معنای معمول کلمه بوده است. به احتمال بیشتر او شاهِ طبیعت و بخش خاصی از طبیت، یعنی بیشه زار بود که لقبش نیز از آن می آمد. اگر بتوانیم نمونه هایی از آنچه که می توان فرمانروایان ِ بخشیِ طبیعت نامید، پیدا کنیم، این فرمانروایان اشخاصی هستند که گمان می رود به عناصر یا جنبه های خاصی از طبیعت حاکمند و احتمالاً همانندی بیشتری با فرمانروای بیشه زار دارند تا فرمانروایان خداگونه ای که تا کنون دیده ایم و کنترل شان بر طبیعت غالباً عام است تا خاص، نمونه ی این گونه فرمانروایان بخشی کم نیست. "

  • چ.الف