چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کوبله» ثبت شده است

" می توان چنین نتیجه گرفت که پرستش دیانا در بیشه زار مقدس اش در "نمی" اهمیتی عظیم و قدمتی به یاد نیامدنی داشت؛ که او به عنوان الهه ی بیشه ها و جانوران وحشی و احتمالاً گله های اهلی و ثمره ی زمین پرستیده می شد؛ که آن را برکت دهنده ی زاد و رود مردان و زنان و یاری دهنده ی مادران در زایمان می دانستند؛ که آتش مقدس او که باکره گانِ پارسایش نگهبان بودند، در معبدی مدوّر در پرستشگاه اش همواره جاودان می سوخت؛ که در کنار او ایگریا، پریچه ی آب بود که یکی از وظایف خودِ دیانا را با یاری کردنِ زنان به هنگام زایمان انجام می داد و مردمان گمان می کردند که در جنگل مقدس به همسریِ فرمانروایی رومی درآمده است؛ باز اینکه، خود دیانای بیشه ها یاری مذکر داشته است ویربیروس نام که برایش همان بود که هیپولیت برای آرتمیس، یا آدونیس برای ونوس، یا آتیس برای کوبله؛ و سرانجام اینکه این ویربیوسِ اسطوره ای را در اعصار تاریخی، کاهنانی تجسم می بخشیدند که به فرمانروای بیشه زار مشهور بودند و یکایک به تیغ جانشینِ خود از پا در می آمدند و به نحوی جانشان به درختی خاص در بیشه زار بسته بود، زیرا مادام که درخت آسیبی ندیده بود، آنان از حمله در امان بودند. "

  • چ.الف
" شاید بتوان فهمید که چرا مردمانِ باستان، هیپولیت، زوج آرتمیس را با ویربیوس که به گفته ی سرویوس برای دیانا همان بود که آدونیس برای ونوس (در اسطوره های رومی، ایزدبانوی عشق د زیبایی و باروری)، یا آتیس (خدای حاصلخیزی) برای کوبله (مادر خدایان) یکی می انگاشتند؛ زیرا آرتمیس همچون دیانا عموماً الهه ی باروری و خصوصاً الهه ی زایمان بود. بدین سان دیانا هم چون همتای یونانی اش به زوجی مذکر نیاز داشت. این زوج اگر سرویوس به حق باشد، ویربیوس بود. او به عنوانِ کاشفِ بیشه زار مقدس و نخستین فرمانروای "نمی" آشکارا پیشگام اسطوره ای یا کهن الگوی سلسله کاهنانی است که با عنوان فرمانروایان بیشه زار به خدمت دیانا درآمدند و چون او یکی پس از دیگری سرنوشتی فجیع یافتند. بنابراین، طبیعی است که گمان بریم آنان با الهه ی بیشه زار همان رابطه ای را داشتند که ویربیوس با الهه داشت و در یک کلام، ملکه ی فرمانروای میرای بیشه زار، خودِ دیانای بیشه زار بود. اگر درخت مقدسی که او با جانش از آن حراست می کرد، چنان که احتمال می رود، تجسم خاص دیانا انگاشته می شد، کاهن دیانا فقط نمی بایست او را چون الهه ی خود می پرستید بلکه چون همسرش در آغوش می کشید. این فرض، دست کم عبث نیست زیرا حتی در عصر پلینی، یک رومی اشرافی چنین رفتاری با درخت راشِ زیبایی در دیگر بیشه زار مقدس دیانا در تپه های آلبان داشت. آن را در آغوش می گرفت، می بوسید، در سایه اش می لمید و بر تنه اش شراب می ریخت. او ظاهراً درخت را الهه می دانست. رسمِ ازدواجِ جسمانی مردان و زنان با درختان هنوز در هند و سایر نقط مشرق زمین برقرار است، چرا در لاتیوم باستان نبوده باشد؟ "

  • چ.الف
" خدای کهتر دیگر در "نمی" ویربیوس بود. در افسانه چنین است که ویربیوس همان هیپولیت، قهرمان ِ جوان، زیبارو و پاک یونانی بود که شهوترانی را از شیرونِ اسبآدم آموخت و اوقات خود را در جنگل با تنها یارش آرتمیس، الهه ی باکره ی شکار (همتای یونانیِ دیانا) صرف تعقیب حیوانات وحشی می کرد. هیپولیت، مغرور از مصاحبت الٰهه به عشق زنان پشت پا زد و همین موجب هلاکت او شد. آفرودیت (خدای عشق) که از او خواری دیده بود، عشق او را به دل نامادری اش فدرا انداخت و چون هیپولیت پیشنهادهای دردمندانه ی او را رد کرد، فدرا به دروغ پیش پدر وی تزیوس، به خیانت متهمش ساخت. تزیوس بُهتان را باور کرد و از خدایش، پوزئیدون (خدای دریاها) خواست تا انتقام خطای خیالی را باز ستاند. از این رو، هنگامی که هیپولیت در کنار خلیج سارونیک مشغول ارابه رانی بود، خدای دریاها از میان امواج، گاوی شرزه به سویش برانگیخت. اسب های هراسان رمیدند و هیپولیت را از ارابه به زمین افکندند و آنقدر زیر سُم های خود فرو کوبیدند که مُرد. اما دیانا که به هیپولیت عاشق بود، آیسکولاپیوسِ زالو را واداشت تا با گیاهان شفابخش خود شکارچیِ جوان زیباروی او را دوباره زنده کند. ژوپیتر (خدای خدایان) خشمگین از این که انسانی فانی از دروازه های مرگ بازگردد، خودِ زالوی میانجی را به دیار مردگان (هادس) فروافکند. اما دیانا معشوق خود را در ابری ضخیم از گزند خدای خشمگین مصون داشت، با افزودن به سال های زندگی وی ظاهرش را تغییر داد و سپس او را به دره های "نمی" برد و به ایگریای پریچه سپرد تا آنجافرمانروا شد و حریمی به دیانا اهدا کرد. او پسری ملیح به نام ویربیوس داشت که بی ترس از سرنوشت پدر، فوجی از اسبان آتشین را گسیل داشت تا در جنگ با اینیاس و ترواییان به لاتین ها یاری کنند. ویربیوس را در مقام خدا نه فقط در نمی که در جای دیگر نیز می پرستیدند، چرا که می گویند در کامپانیا کاهنی خاص خدمتگزار او بود. اسب ها را از بیشه های آریسیا و معبد آن بیرون کردند؛ زیرا هیپولیت را اسب ها کشته بودند. لمس کردن تصویر او مجاز نبود. بعضی ها تصور می کردند او خورشید است. سرویوس می گوید "اما حقیقت این است که او خدایی در کنار دیانا است، همچنان که آتیس (خدای حاصلخیزی) در کنار کوبله (مادر خدایان) و اریکتونیوس (پادشاه افسانه ای آتن) در کنار مینروا (ایزدبانوی جنگ، هنر، حکمت و سلامتی در اساطیر روم باستان) و آدونیس (نماد طبیعت و تجدید حیات سالانه ی آن) در کنار ونوس (ایزدبانوی عشق و زیبایی و باروری)." جا دارد توجه کنیم که این شخصیت اساطیری در ماجرای طولانی و متنوع خود پافشاری زیادی برای زندگی از خود نشان داده است. مشکل بتوان تردید کرد که هیپولیتِ قدیس در تقویم رومی که در سیزدهم ماه اوت، روز خودِ دیانا، در زیر سم اسبان هلاک شد، کسی جز قهرمان یونانی به همان نام است که پس از مرگ به عنوان کافری گناهکار، دوباره به صورت قدیس مسیحیِ متبرکی به دنیا آمده است. "

  • چ.الف
" دیانا در فرمانروایی خود در معبدِ نمی تنها نبود. دو الهه ی کهتر در معبدِ جنگلی اش با او شریک بودند. یکی "ایگریا" پریچه ی آب زلال بود که از صخره های سیاه می جوشید و به صورت آبشاری زیبا به دریاچه ای می ریخت که در جایی موسوم به le mole قرار داشت، زیرا آسیاهای جدید دهکده ی "نمی" در آنجا قرار داشت. 
روایت چنین است که این پریچه همسر یا معشوقه ی نوما فرمانروای خردمند بوده است که در خلوت بیشه زار مقدس با پریچه آمیزش کرده بود و قوانینی که برای رومیان آورد، حاصل وصلت با الوهیت او بود. پلوتارک* این افسانه را با داستان های دیگری از عشق الهه گان به مردان فانی مثل عشق کوبله و سلنه به آتیس** و اندومیون***، جوانان زیبارو مقایسه می کند. "

* ویکی پدیا: پلوتارک، از تاریخ نگاران، زندگی نامه نویسان و مقاله نویسان یونان باستان بود.

** ویکی پدیا: آتیس، خدای حاصلخیزی در یونان باستان بود. کوبله، مادر خدایان، عاشق وی بود. کوبله به سبب عشق و حسادت شدید و برای آن که آتیس نتواند با شخص دیگری ازدواج کند، او را وادار کرد تا خود را اخته کند. آتیس به سبب این زخم، جان سپرد و کوبله به یاد او همه ی خادمان معبد خود را امر کرد تا خود را خواجه کنند و آتیس را به صورت درختی درآورد.

*** ویکی پدیا: اندومیون، در اساطیر یونان باستان، بنیانگذار ناحیه ی الیس بود. او پسر آیتلیوس و کالوکه بود. سلنه (الهه ی ماه) عاشقش شد و برایش پنجاه دختر آورد و چون طاقت مرگ او را نداشت، او را به خوابی ابدی فرو برد تا جوان و جاویدان بماند.  



  • چ.الف