" در تعزیه، آمدن اسپ و شیون و مویه ی زنان قابل توجه است. در تصویرهایی که از مراسم سوگ سیاوش، به ویژه در آسیای مرکزی داریم، اسپ سیاوش را رو به چادر یا نمادی از چادر می آورند که پیکر سیاوش در آن آرمیده است. در همین حال، زنان در حال مویه اند و موهای خود را می کنند یا پریشان می کنند. در بسیاری از نقاط ایران، به همین شکل، حتی برای افراد معمولی عزا می گیرند. همین کار در تعزیه صورت می گیرد و چنان رفتار می شود که گویی سوگ سیاوش را گرفته اند. اسپ را به سوار نزدیک می کنند، با آهنگ ِ عزا، اسب سر پایین می آورد، صحنه ای غمگین پدید می آید، در این لحظه زاری و شیون اوج می گیرد.
در سیاوشان، اسپ از سیاوش جدا شدنی نیست، چه هنگامی که او اسب است و چه هنگامی که سوار، سیاوش و اسب، یکی هستند و مرگ ِ یکی بدون دیگری چنان دور است که دست کم باید اسپ در عزای او شرکت جوید و مثل دیگر آیین ورزان عمل کند، برای انسانی که فرهنگ اسپ داشته است، چنین است.
اگرچه اعراب هم نزدیکی و الفت سوار و اسب را از ایرانیان وام گرفته و خود در آن سخت مشهور شده اند، اما آوردن اسب در هنگام عزاداری، تنها در میان ایرانیان رسم بوده و چنان که خواهیم دید، تنها در میان آنان بازمانده است. بنابراین آوردن اسپ ِ امام در تعزیه، نه تنها گرفته از یک رسم ایرانی، بلکه تکرار آیین سیاوش و حتی شاید تمهیدی بوده است برای جانشین کردن ِ رسم دیگری با آیین سیاوش در دین نو، تا سوگ سیاوش ـ که آیینی غیر اسلامی است ـ فراموش شود. شاید هم همین عوامل باعث فراموش شدن آیین سیاوش در بین شیعیان شده است، در حالی که تا چند صده ی پس از اسلام، در مرکز این آیین، یعنی بخارا و احتمالاً جاهای دیگری از آسیای مرکزی که مردمش اهل تسنن بودند، رواج داشته است. "
مطالب مرتبط: سیاوشان و تعزیه. تعزیه و سیاه پوشی. تعزیه و سرودهای سوگ. سیاوشان و مراسم عزاداری پس از اسلام
" توجه به میزان نسبتاً مهمی از روایات سیاوش که در بین مردم ما باقی مانده است و امروزه کمرنگ یا فراموش می شود، نشان می دهد که سیاوش جای مهمی را در بین توده ی مردم ایران داشته است، به طوری که حجم روایات عامیانه ی مربوط به او پس از قهرمانان بزرگی مثل رستم و سهراب قرار دارد...
... از آثار اسطوره ی سیاوش در ایران، داستان هایی است که در آن ها اسپ به وجهی به راهنمایی و رهبری انسان می پردازد که ویژه ی اسطوره است، یعنی اسپ در این داستان ها نقش ساختاری دارد و نه تنها عملکردی مثل اسب های حماسی...
... اثر اسطوره ی سیاوش را در روایات غربتی ها (کولی ها) ی ایران و افغانستان نیز ی توان یافت. "
" در شاه و خدا شدن سیاوش، شاهد نسبتاً فراوانی وجود دارد که بایستی به آن اشاره کرد. از جمله ی شواهد بسیار مهم این که استودان های گوش اسبی ذدر قسمت پایین، دارای پایه های یک تخت هستند و این بی هیچ تردید نماد سلطنت است؛ در واقع پیکری که کلاه گوش اسپی دارد، بر تخت نشسته است و این از نشانه های پادشاه شدن ِ سیاوش است.
احتمالاً با پادشاه شدن سیاوش، نقش توتمی اگر هم از میان نرفت، ضعیف شد یا اثر تکلف آمیز ِ خود را در استودان ها از دست داد، زیرا در استودان های بعدی ِ همین فرهنگ، دیگر از پیکر انسان و در نتیجه کلاه گوش اسبی و تخت نشانه ای نیست، اما سیاوش همچنان به صورت نیا و شاه ـ هر دو ـ در منطقه باقی ماند. "
" قوی قیریلقان قلعه ( قلعه ی گلّه دَران ) یکی از مهم ترین آثاری است که تاکنون در خوارزم کشف شده است، زیرا نه تنها یکی از مهم ترین مراکز فرهنگی و معماریِ خوارزم در طول دوره ای نسبتاً دراز (دست کم هشتصد سال) است، بلکه شواهد گوناگونی از حیات اجتماعی (دین، نجوم، بافت شهری) را در خود نهفته است...
...قوی قیریلقان قلعه دارای آثاری از سیاوشان است؛ این مرکز دارای استودان* هایی است که آن ها را سیاوشانی نام می دهیم، زیرا ارتباط آن ها با توتم اسپ آشکار است. این استودان ها در اصیل ترین شکل از همین قلعه کشف شده اند و از جنس سفال هستند. استودان به شکل پیکر انسانی نشسته ساخته شده که کلاهی با گوش اسپ (اسب) دارد؛ حتی گوش های اصلی هم به شکل گوش اسپ، نزدیک است. در واقع استودان نشانه ای است از بازگشت شخص به اصل خویش که اسپ بوده است. آن چه تأیید می کند که این استودان ها متعلق به آیین سیاوش و در مرحله ای است که او اسپ بوده است، استودان های بعدی ِ متعلق به همین منطقه است که اگرچه آثار آیین های جدیدتر بر روی آن ها دیده می شود، اما صحنه ی سوگواری بر سیاوش (سیاوشان) بر روی آن ها ترسیم شده است. همین صحنه ها را بعد ها بر دیگر آثار باستانی منطقه می توان دید...
...تردیدی نیست که این قلعه در طول زمانی دراز مورد استفاده ی مردم منطقه ی خوارزم بوده است. چیزی که در مورد آن احتمال بسیار اندکی وجود دارد، مسکون بودنِ قلعه است. بیش از هر چیز احتمال دارد که بنایی مذهبی بوده باشد و پیدا شدن وسایل نجومی در آن خود مؤیّد این نکته است. مهم تر از همه این که استودان هایی با گوش اسپ از همین کلات به دست آمده است. اما نکته ی جالب هم این است که شکل استودان ها کم کم عوض می شود و نه تنها از شکل انسانی با گوش اسپ (اسب)، خارج، بلکه تبدیل به ظرف های سفالی ساده ای می گردد که ساختن آن ها بسیار آسان تر بوده است. به این ترتیب، شاهد تحول در اعتقاد به توتم هستیم. "
* اَستودان: استخوان دان. جایگاه نگهداری استخوان.