" بر طبق روایت نرشخی، مغان بخارا گور سیاوش را در دروازه ی شرقی بخارا (دروازه ی کاه فروشان) می دانسته اند. "و مغان ِ بخارا آنجا را عزیز دارند و هر سالی، هر مردی آنجا یک خروس بَرد و بکشد، پس از برآمدن آفتاب ِ روز نوروز..."، حال اگر در قربانگاه تخت جمشید هم پرنده قربانی می کرده اند و جز این نمی تواند بود، آیا در تخت جمشید که شهرت آن برای انجام مراسم نورروزی هم با روایات مورخان و هم شواهد نجومی ِ آن تایید می شود، مراسم سیاوشان گرفته می شده است؟
در این مورد توضیحی لازم است و آن این که اصولاً مراسمی که برای خدایان گیاهی گرفته می شده با آغاز سال نو همزمان بوده است. در واقع این مراسم برای دعوت و تشویق نیروهای زایای طبیعت به زاد و ولد گرفته می شده است. به علاوه مراسم فروردگان (جشن ها و آیین هایی که سالانه برای مردگان گرفته می شد) در ایران همیشه پیش از نوروز انجام می شده است. به این ترتیب، به احتمال قوی در تخت جمشید که یک پرستشگاه متروپل است، آیین فروردگان همراه ِ مراسم نوروزی گرفته می شد و به همین دلیل گور شاهان این سلسله و گورهای دیگری از آن دوره تا این حد به تخت جمشید نزدیک است، اگر چنان بود که به گواهی کتیبه های تخت جمشید، هر قومی حتی سکاهای آن سوی دریا بتوانند برای آنجا نثار و قربانی بیاورند، بی شک مردمی که سیاوشان را در سغد، خوارزم و احتمالاً جاهای دیگر، بر پا می داشتند، می توانسته اند مراسم خود را در نخستین روز سال نو و پس از دمیدن خورشید ِ نوروزی در تخت جمشید انجام دهند...
... در مورد خروس هم اگرچه در آیین زردشتی اهمیت بسیار دارد، اما حتی در آن آیین، کُشتن آن امری عادی بوده و نهی نشده است. بنابراین مانعی برای این کار در تخت جمشید وجود نداشته است، به ویژه که هخامنشیان، خود اساساً زردشتی نبوده اند. "
" رفتارها و گفتارهای هنگام سال تحویل و روز نوروز، به باورعامیانه، می تواند اثری خوب یا بد برای تمام روزهای سال داشته باشد. برخی از این باورها را در کتاب های تاریخی نیز می یابیم و بسیاری دیگر باورهای شفاهی است و در شمار فولکلور جامعه است که در خانواده ها به ارث رسیده است:
- کسی که در هنگام سال تحویل و روز نوروز لباس نو بپوشد، تمام سال از کارش خرسند خواهد بود.
- موقع سال تحویل از اندوه و غم فرار کنید تا تمام سال غم و اندوه از شما دور باشد.
- روز نوروز دوا نخورید، بد یمن است.
- هر کس در بامداد نوروز، پیش از آن که سخن گوید، شکر بچشد و با روغن زیتون تن خود را چرب کند، در همه ی سال از بلاها سالم خواهد ماند.
- هر کس بامداد نوروز، پیش از آن که سخن گوید، سه مرتبه عسل بچشد و سه پاره موم دود کند، از هر دردی شفا یابد.
- کسانی که مرده اند، سالی یکبار، هنگام نوروز، "فروهر" آن ها به خانه بر میگردد. پس باید خانه را تمیز، چراغ را روشن و با سوزاندن کندر و عود خوش بو کرد.
- روز نوروز باید یک نفر " خوش قدم " اول وارد خانه شود. زنان " خوش قدم " نیستند.
- اگر قصد سفر دارید، پیش از سیزده سفر نکنید. روز چهاردهم سفر کردن خیر است.
- روز سیزده کار کردن، نحس است.
" پیشینه و انگیزه ی برگزاری سیزده بدر هرچه باشد*، درهمه ی شهرها و روستاها و عشیره های ایران، سیزدهمین روز فروردین، رسمی است که بایستی از خانه بیرون آمد و به باغ و کشتزار رو آورد و به اصطلاح نحسی روز سیزده را بدر کرد. خانواده ها در این روز به صورت گروهی- و گاه چند خانواده با هم- غذای ظهر را آماده کرده و نیز آجیل ها و خوردنی های سفره ی هفت سین را با خود برداشته، به دامان صحرا و طبیعت می روند و سبزه ی هفت سین را با خود برداشته و به آب روان می اندازند. به دامن صحرا رفتن، شوخی کردن، بازی کردن، دویدن، تاب خوردن و در هر حال جدی نبودن، از سرگرمی ها و ویژگی های روز سیزده است. گره زدن سبزه، به نیت باز شدن گره دشواری ها و برآورده شدن آرزوها، از جمله بیرون کردن نحسی است. این باور، معروف است که "سبزه گره زدن" ِ دختران "دم بخت"، شگونی برای ازدواج و همسریابی** می باشد. در فرهنگ اساطیر (تالیف دکتر محمد جعفر یا حقی)، برای رسمهای سیزده بدر، معنی های تمثیلی آورده:
" شادی و خنده در این روز، به معنی فرو ریختن اندیشه های تیره و پلیدی، روبوسی نماد آشتی و به منزله ی تزکیه، خوردن غذا در دشت نشانه ی فدیه ی گوسفند بریان، به آب افکندن سبزه های تازه رسته نشانه ی هدیه به ایزد آب یا "آناهید" و گره زدن سبزه برای باز شدن بخت و تمثیلی برای پیوند زن و مرد برای تسلسل نسل ها، رسم مسابقه ها، به ویژه اسب دوانی یادآور کشمکش ایزد باران و دیو خشکسالی است."
* در پژوهش های مردم نگاری، "چگونه" برگزار شدن ها موضوع مطالعه است و نه "چرا" برگزار شدن ها.
** در فوکلور عامیانه، دختران در هنگام گره دن سبزه، این شعرها را می خوانند: سیزده بدر، سال دگر، خانه ی شوهر، بچه بغل.
مطالب مرتبط: سیزده بدر و کاتارها. عدد سیزده. سیزده بدر در کتب تاریخی.
" شباهتی که بین سیزده بدر و برخی از رسم های کاتارها ( بازماندگان مانویان در اروپا که ترکیبی از اندیشه های زردشتی، فلسفه ی باستان و مسیحیت دارند ) این پرسش را به ذهن می رساند که آیا هر دو ریشه ی مشترک باستانی ندارند؟
کاتارها در روز عید "پاک"* (که برخی از سال ها به روز سیزده فروردین نزدیک است) از خانه بیرون آمده و روز را در دامن صحرا و کنار کشتزار می گذرانند و برای ناهار با خود تخم مرغ می برند. در این روز پنهان کردن تخم مرغ در گوشه و کنار و پیدان کردن آن ها سرگرمی کودکان است.
سه شباهت، یا سه ویژگی مشترک این دو عبارتند از:
الف: آغاز محاسبه ی هر دو از آغاز بهار و اعتدال ربیعی است؛
ب: در روز سیزده و عید پاک، کاتارها به صحرا و دامان طبیعت می روند؛
ج: بازی و سرگرمی کودکان با تخم مرغ فقط در روزهای عید بهاری رسم است، نه فصل های دیگر سال.
شباهت دیگر، دروغ های شوخی آمیز روز اول آوریل با شوخی های سیزده بدر است؛ روز اول آوریل، هر چهار سال یکبار مصادف با روز سیزده فروردین است ( و سه سال با دوازده فروردین )."
* عید پاک در نزد مسیحیان، سالروز رستاخیز و زنده شدن حضرت عیسی است. تا قرن چهارم با عید پاک یهودیان ( عید فصح ) همزمان بود. در سال ۳۲۵ میلادی، در شورای کلیسایی، آن را جدا کردند. از آن زمان، عید پاک، با محاسبه ی ماه های خورشیدی و قمری معین می شود. یعنی نخستین یک شنبه، بعد از ماه کامل، پس از رسیدن خورشید به برج حمل.
مطالب مرتبط: سیزده بدر. عدد سیزده. سیزده بدر در کتب تاریخی.
" در کتاب های تاریخی و ادبی سدهدهای گذشته که رسم ها، آیین ها و جشن های نوروزی کهن را یاد و یاد داشت کرده اند و نیز در شعرِ شاعران، به ویژه شاعرانِ دوره ی غزنوی -که بیشترین توصیفِ جشن ها را در بر دارد- اشاره ای به " سیزده بدر" نمی یابیم.
پرسش این جاست که اگر در کتاب های تاریخی و ادبی گذشته، اشاره ای به سیزده به در و هفت سین نمی یابیم، آیا این رسم ها را باید پدیده ای جدید دانست و یا این که رسمی کهن است و به علت عام و عامیانه بودن، در خور توجه نبوده و با معیارهای مورخان زمان، ارزش و اعتبارِ ثبت و ضبط نداشته است؟
نگارنده ( محمود روح الامینی ) حالت دوم را باور دارد. زیرا رسم و آیینی که بدین گونه در همه ی شهر ها و روستاهای ایران همگانی است و در بین همه ی قشر های اجتماعی عمومیت دارد، نمی تواند عمری در حد دو نسل و سه نسل داشته باشد. دیگر این که می دانیم، کتاب های تاریخی و شعرهای شاعران، رویدادها و جشن های رسمی را که در حضور شاهان و خاصان ِ دستگاه حکومتی بود، بیان و توصیف می کرد، ولی سیزده بدر، رسمی خانوادگی و عام و به بیانی دیگر پیش پا افتاده و همه پسند ( و نه شاه پسند) بود...
...شاید نحس بودن هم عاملی برای بیان نکردن بود.
مطالب مرتبط: سیزده بدر. سیزده بدر و کاتارها. عدد سیزده.
" امروز، در تهران و برخی شهرهای مرکزی ایران، سبزی پلو ماهی خوردن در شب ِ نوروز و رشته پلو در روز نوروز رسم است. و شاید بتوان گفت که غذای خاص نوروز در این منطقه است. "پلو" در شهرهای مرکزی و شهرهای کویری ایران ( می توان گفت غیر از گیلان و مازندران در همه ی شهرهای ایران ) تا چندی پیش، غذای جشن ها، غذای مهمانی و نشانه ی رفاه و ثروتمندی بود. و این "بهترین" غذا، خوراک ِ خاص ِ همه ی مردم- فقیر و غنی- در شبِ نوروز بود...
...با پیدایش و گسترش ِ رسانه های گروهی صنعتی امروز، چون روزنامه ها، رادیو و تلویزیون و وجود برنامه های گوناگون در معرفی جشن ها و آیین های کهن، نوعی یکنواختی در فراهم آوردن ِ وسیله ها و برگزاری مراسم، در همه ی شهرها و استان ها به وجود آمده است. بی گمان تبلیغات ِ موسسه های تولید کننده ی کالاها نیز عاملی مؤثر در این یکنواختی هاست. "
" این باور ِ کهن را در نوشته ها، توصیه ها و توصیف های نوروزی، همواره می بینیم که: از طبیعت پیروی کنیم، از درختان یاد بگیریم و با آمدن بهار، لباس نو بپوشیم که شگون ِ شادمانی و آرامش است. "
" رسم و باوری کهن است که همه ی اعضای خانواده در موقع سال تحویل ( لحظه ی ورود خورشید به برج حمل )، در خانه و کاشانه ی خود، در کنار سفره ی هفت سین گرد آیند.
در سفره ی سفید رنگ هفت سین، هفت روییدنی خوراکی است که با حرف "س" آغاز می شود و نماد و شگونی بر فراوانی روییدنی ها و فراورده های کشاورزی است- چون سیب، سبزه، سنجد، سماق، سیر*،سرکه، سمنو و مانند این ها. افزون بر آن؛ آینه، شمع، ظرفی شیر، ظرفی آب که نارنج در آن ست، تخم مرغ رنگ کرده، تخم مرغی روی آینه**، ماهی ( ماهی قرمز)***، نان، سبزی، گلاب، گل، سنبل، سکه و کتاب دینی ( مسلمانان قرآن و زردشتیان اوستا و ...) نیز زینت بخش سفره ی هفت سین است. این سفره در بیشتر خانه ها تا روز سیزده گسترده است. در برخی نوشته ها از سفره ی هفت شین( هفت روییدنی که با حرف شین آغاز می شود) سخن رفته و آن را رسمی کهن تر دانسته اند ****.
در ریشه یابی واژه ی هفت سین نظرهای دیگری چون هفت چین ( هفت روییدنیِ از کشتزار چیده شده) و هفت سینی از فراورده های کشاورزی نیز بیان شده است.
پراکندگی نظرها ممکن است به این سبب باشد که در کتاب های تاریخی و ادبی کهن اشاره ای به هفت سین نشده و از دوره ی قاجاریه است که درباره ی باورها و رفتارها و رسم های عامیانه ی مردم تحقیق و بحث و اظهار نظر آغاز شده است."
* برخی از خانواده های زردشتی در سفره ی هفت سین، سیر نمی گذارند، که بد بو و " انگره مینو " ( مربوط به روان بد ) است.
**بازمانده ی این باور که در موقع سال تحویل، تخم مرغی که روی آینه است، می چرخد.
*** قدحی آب که ماهی در آن می چرخد، نماد شادکامی در موقع سال تحویل است. این که رنگ ماهی قرمز باشد، رسمی جدید است.
**** می گویند پیش از این، هفت شین بوده و با آمدن اسلام، هفت سین شده، تا به جای شراب، بتوان "سرکه" بر سفره گذاشت. این سخن بایستی بی پایه باشد، چون نه سندی در دست است و نه در بین زردشتیان این رسم هست و از این گذشته، واژه ی "شراب" خود عربی است و بایستی با اسلام وارد زبان فارسی شده باشد.
" در ایران کهن، "بیست و پنج روز پیش از نوروز، در میدان شهر، دوازده ستون از خشت خام برپا می شد، بر ستونی گندم، بر ستونی جو و به ترتیب، برنج، باقلا، کاجیله *، ارزن، ذرت، لوبیا، نخود، کنجد، عدس و ماش می کاشتند و در ششمین روز فروردین، با سرود و ترنم و شادی، این سبزه ها را می کندند و برای فرخندگی به هر سو می پراکندند." ابوریحان نقل می کند که: " این رسم در ایرانیان پایدار ماند که روز نوروز در کنار خانه، هفت صنف از غلات در هفت اسطوانه بکارند و از روییدن این غلات، به خوبی و بدی زراعت و حاصل سالیانه حدس بزنند."
امروز در همه ی خانه ها رسم است که ده روز یا دو هفته پیش از نوروز، در ظرف های کوچک و بزرگ، کاسه، بشقاب، پشت کوزه و ... دانه هایی چون گندم، عدس، ماش و ... می کارند. موقع " سال تحویل " و روی سفره ی هفت سین، بایستی سبزه بگذارند...
...این سبزه ها را خانواده ها تا روز سیزده نگه داشته و در این روز، زمانی که برای "سیزده به در" از خانه بیرون می روند، در آب روان می اندازند. "
* کاجیره یا همان گلرنگ.