چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

" اگر پرسیده شود که چرا باورهای مشابه از نظر منطقی در میان اقوام مختلف به رفتارهای متضادی مانند امساک شدید و هرزگی کمابیش علنی می انجامد، پاسخ آن، به گونه ای که در ذهن ِ بدوی پدیدار می شود، شاید چندان دور از دست نباشد. گر انسان بدوی خود را از لحاظی با طبیعت یگانه می بیند، اگر نمی تواند انگیزش ها و فرایندهای درونی خود را از شیوه های تکثیر نباتات و حیوانات در طبیعت متمایز سازد، به یکی از این دو نتیجه می رسد؛ یا معتقد می شود که با تن دادن به شهوات ِ خود به تکثیر نباتات و حیوانات کمک می کند یا تصور می کند که اگر از صرف ِ نیروی شهوی خود برای تولید مثل خودداری کند، آن نیرو ذخیره می شود و موجودات دیگر، اعم از گیاهان و حیوانات به نحوی از آن سود می جویند و نوع خود را تکثیر می کنند. بدین سان، آدم وحشی از یک فلسفه ی ابتدایی ِ واحد، از یک نگرش بدوی ِ واحد به طبیعت و حیات، ممکن است از مسیرهای مختلف، قانون افراط یا تفریط، عیاشی یا پرهیز را استنباط کند. "

  • چ.الف
" برای پژوهنده ای که در صدد پی جویی مسیر غیر مستقیم ِ ذهن بشر در جستجوی حقیقت است، جالب خواهد بود که بداند همان اعتقاد نظری به تأثیر همدلانه ی جنسیت در گیاهان که مردمانی را واداشته است تا شهوات را وسیله ی باروری ِ زمین قرار دهند، مردمانی دیگر را واداشته که همان هدف را با وسیله ای کاملاً متضاد یعنی کفّ نفس جستجو کنند. بومیان نیکاراگوئه از لحظه ی کاشت ذرت تا زمان دروِ آن، پرهیزگارانه زندگی می کنند و از زنان شان دوری می کنند و نه نمک می خورند و نه کاکائو و نه چیچا. 
همچنین ارتباط همدلانه (سمپاتیک) ای که تصور می شود بین مراوده ی جنسی و باروری ِ زمین وجود دارد، خود را در این عقیده نشان می دهد که عشق نامشروع، مستقیم و یا غیر مستقیم، موجب ضایع شدن محصول و قطع باروری می شود. چنین باوری مثلا در میان کارن های برمه رایج است؛ آنان تصور می کنند که زناکاری و فسق تأثیر شدیدی در صدمه زدن به کشت و محصول دارد. 
یونانیان و رومیان قدیم نیز همین تصور را در مورد اثر مخرب زناکاری داشته اند. 
این اعتقاد که زنا با محارم یا جرائم جنسی به طور کلی قادر است باروری زمین را ضایع کند، تصور رایجی بوده و احتمالاً به زمان عتیق ِ بسیار دوری می رسد و شاید به عهد پیش از ظهور کشاورزی تعلق داشته است. می توان حدس زد که این اعتقاد در اصل جادویی بوده است تا مذهبی؛ به عبارت دیگر آفت و تباهی، نخست نتیجه ی مستقیم خودِ عمل تلقی می شده است تا مجازاتی که خدایان یا ارواح بر گناهکار روا می داشتند. زنا با محارم که آمیزش غیر طبیعی ِ دو جنس مخالف تلقی می شده است، شاید مخلّ روند جاری و معمول ِ تولید مثل و از این رو مانعِ بارآوری زمین و زاد و ولد حیوانات و آدمیان به نظر می رسید. در دوران بعدی، طبیعتاً خشم ِ موجودات روحانی موجب شده است که این تابوی کهن، ممنوعیت دینی پیدا کند. اگر چنین باشد، احتمال دارد آن بیم و نفرتی که زنا با محارم بین اغلب، گرچه نه به هیچ وجه همه ی نژادهای انسانی برانگیخته است، از این باور کهن ناشی شده و بسی پس از فراموش شدن ِ زمینه ی ذهنی آن، به صورت غریزه ای در بسیاری از ملت ها منتقل شده است. مسلماً نحوه ی رفتاری که تصور می شد تأمین و تهیه ی غذا را به خطر می اندازد یا از بین می بَرَد و بنابراین بر معیشت و حیات کلّ آدمیان ضربه وارد می آورد، هیچ نمی توانست کرد جز این که خود را در تخیل وحشیان، به صورت خوفناک ترین گناه و جرم با وخیم ترین عواقب برای خیر و صلاح بشر درآوَرَد. این که چنین عقیده ای در آغاز تا کجا در جلوگیری از آمیزش خویشان نزدیک مؤثر و کارگر بوده است، به عبارت دیگر درجات ممنوعیتی را پدید آورده که هنوز در بین اکثریت عظیم بشریت اعم از وحشی و متمدن حاکم است، سؤالی است که مورخان ازدواج باید بدان بپردازند. "

  • چ.الف
" از بررسی جشن های بهاری و تابستانی ِ اروپا می توان دریافت که نیاکانِ بدوی ما نیروهای رویش را به صورت نر و ماده مجسم می کردند و بر اساس جادوی هومیوپاتیک یا تقلیدی می کوشیدند رشد درختان و نباتات را با تجسم ازدواج خداواره های جنگلی در وجود شاه و ملکه ی ماه مه، عروس و داماد یکشنبه ی سفید و از این قبیل سرعت بخشند، این تجسم ها بنابراین صرفاً نمایش های نمادین یا تمثیلی و بازی های روستایی نبودند که برای سرگرم کردن یا آموزش مخاطبان روستایی طراحی شده باشند. افسون هایی بودند برای رویاندن جنگل، سرزدن گیاهان سرسبز و تازه، جوانه زدن غلات و شکفتن گل ها و طبیعی بود که فکر کنیم ازدواج مقلدهای برگ پوش یا گل آذین هر چه بیشتر و دقیق تر ازدواج واقعی پریان ِ جنگل را تقلید می کرد، افسون مورد نظر نیز مؤثرتر می بود. به همین ترتیب می توان با احتمال زیادی چنین پنداشت که آن اسراف نمایان در برگزاری این مراسم، در زمانی صرفاً جنبه ی تصادفی نداشت، بلکه بخشی اساسی از مراسم و آیین ها بود و به عقیده ی اجراکنندگان ِآیین ها، وصلت درختان و نباتات نمی توانست بدون آمیزش ِ واقعی انسان های نر و ماده، بارور کننده باشد. امروزه شاید بیهوده است که در اروپای متمدن دنبال مراسمی از این نوع بگردیم که صراحتاً به قصد تقویت رشد گیاهان برگزار می شود. اما اقوام بدوی در دیگر نقاط جهان، آگاهانه آمیزش زن و مرد را وسیله ی قطعیت ِ باروری خاک قرار داده اند و مراسمی را که هنوز در اروپا اجرا می شود یا تا همین اواخر اجرا می شد، منطقاً فقط به عنوان آثار دیرنده ی همین مراسم می توان توضیح داد. "

  • چ.الف