چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

۲۴ مطلب با موضوع «زمینه فرهنگ شناسی» ثبت شده است

" افراد در مقایسه و قضاوت و اظهار نظر، معمولاً گروه و فرهنگ و قومیت خود را مرکز و میزان و معیار خوبیها، کمالات و درستی ها می دانند و دیگران یعنی تفاوت هایی را که دیگران دارند، نشانه ی پایین بودن، بد و نادرست بودن آنان می شمارند. این خصوصیت را که خواه و ناخواه، یا مستقیم و غیر مستقیم در همه ی جوامع یافت می شود، قوم مداری می گویند. 
در ارزیابی های سنتی، اعتقادی و تاریخی همه ی گروه های اجتماعی، این خصوصیت را می توان یافت. " در زبان بسیاری از جوامع ماقبل تاریخ که مردم شناسان مطالعه نموده اند، کلمه ی مردم تنها درباره گروه خود اطلاق می شده است. و نیز آثار هر کدام از مورخین و نویسندگان گذشته را که نگاه کنیم، ملاحظه میشود که اقوام دیگر را وحشی، عجیب و غریب و بی تمدن خطاب می کنند. 
نمونه های قوم مداری را در داستانها، افسانه ها و تواریخ اقوام و ملل نیز فراوان می توان یافت. مفاهیم و مضامینی چون "هنر نزد ایرانیان است و بس" در ادبیات فارسی از این نمونه است.*

* بیان این نمونه ها به معنای زشت شمردن این امر نیست و معمولا برجسته کردن خوبی ها، دلاوریها و هنرمندیهای قومی اگر به غرور بیجا و تحقیر دیگران نینجامد، در تعلیم و تربیت توصیه می شود. "

  • چ.الف
" در عین حال که فرهنگ هر جامعه، زمینه های عمومی و مشترک با فرهنگ جوامع دیگر دارد، ولی خصوصیات پیچیدگی ها و سادگی های فرهنگیر هر جامعه اختصاص به همان جامعه دارد؛ این خصوصیات در "فرهنگ خاص هر جامعه" نیز برای همه اعضای آن جامعه، مفهوم و ارزش مشابه و مشترک ندارد. افراد جامعه بر حسب اینکه متعلق به کدام گروه اجتماعی و شغلی هستند و به چه طبقه ای بستگی دارند و خود را از چه طایفه ای می دانند و به کدام گرایش فکری و عقیدتی منسوبند و بالاخره بر حسب اینکه از نظر جنسی و سنی در چه رده ای قرار دارند، دارای نمود و ظهور و مختصات فرهنگی متفاوتند و به آسانی می توان آنها را به اعتبار گفتار و رفتار و لباس و ... از یکدیگر متمایز ساخت. این تفاوت ها و ویژگی های داخلی هر فرهنگ را "خرده فرهنگ" یا جوانه ها و شاخ و برگهای تنه ی اصلی فرهنگ جامعه می نامند.
در مردم شناسی، تحقیق و جمع آوری خرده فرهنگ ها، خصوصاً در جوامع سنتی، قلمرو کار فولکلوریست ها و گردآورندگان دانش و فرهنگ عامیانه است. 
در جوامع صنعتی، با توسعه ی تکنولوژی جدید و ارتباطات (سینما، تلویزیون، تولیدات یکنواخت) مقدار زیادی از خرده فرهنگ ها وجوه تمایز و تفاوت خود را به تدریج از دست می دهند. همانطور که در ویژگی "خاص و عام بودن فرهنگ" نیز ملاحظه میکنیم. "

  • چ.الف
" با توجه به دو منطقه در یک سرزمین، ملاحظه می گردد که با اینکه آن دو منطقه فرهنگ کاملا مشابهی ندارند، معذالک نقاط مشترک و ترکیب های فرهنگی مشابه فراوانی بین آنها وجود دارد که هرگز این تشابه بین دو منطقه از دو سرزمین یا دو قاره ی مختلف دیده نمی شود. این تشابه و همسانی درباره ی مناطق همسایه ای که امکان اقتباس و اشاعه فراوان از یکدیگر دارند، گاه به حدی است که می توان مرز آن مناطق را نادیده گرفت و به عبارت دیگر مناطقی را که دارای ترکیب های فرهنگی مشابه همسان می باشند، "حوزه فرهنگی" می گویند. 
بنابراین حوزه فرهنگی عبارتست از منطقه ای که در آن چند گروه و طایفه ی مختلف زندگی میکنند و دارای عناصر فرهنگی و ترکیب های فرهنگی مشترک هستند.
ویسلر* در مطالعه ای که درباره ی سرخ پوستان آمریکای شمالی انجام داد، حوزه های فرهنگی آن مناطق را به حوزه فرهنگی خوراک، حوزه فرهنگی سفال، حوزه فرهنگی بافندگی و بالاخره اجزای محدودتری چون حمل و نقل، نقش و نگار معماری ها، هنرهای زیبا (کارهای روی سنگ و فلزات)، مناسک و سنن اعتقادی و اساطیر تقسیم بندی نمود. 
وی معتقد است با ترسیم این خطوط مشترک در مناطق همجوار و در بین واحدهای اجتماعی یا قبیله ای می توان گروه های مختلف اجتماعی را در قلمرو "حوزه های فرهنگی" دسته بندی کرد. او بر همین اساس حوزه های فرهنگی بومیان آمریکا را ترسیم نمود و آن سرزمین را به پانزده حوزه فرهنگی متمایز ساخت.**"

* مردم شناس آمریکایی که نخستین بار سرزمین مورد مطالعه را به حوزه فرهنگی تقسیم کرد.
** سالها بعد از تقسیم بندی ویسلر، مردم شناسی دیگر یعنی کروبر در تحقیقات خود، همین سرزمین را با معیارهای دیگر محدوده های متفاوت به پانزده حوزه فرهنگی تقسیم نمود.


  • چ.الف
" مجموعه چند عنصر که در یک موضوع مشترک کارکردشان در یک جهت و به یک منظور باشد، یک ترکیب فرهنگی را تشکیل می دهد. مثلا بارسنز در مطالعه "ترکیب فرهنگی" قبائل پوئه بلو* عناصر تشریفات مذهبی را بدین نحو تقسیم بندی می کند:
۱- دعا و قربانی شامل: ذکر، چوب های دعا، آرد و غذای مقدس.
۲- وسایل متبرکه شامل: ماسک، تصویر و سنگ های تبرک.
۳- مناسک شامل: آواز و رقص مذهبی، مسابقات، روزه، تطهیر.
۴- مکان تشریفات شامل: معبد، جهات انجام مراسم، جای وسایل موسیقی، اعداد مقدس. 
در مورد ترکیب فرهنگی اطاق غذاخوری، عناصر زیر یادآوری می شود:
۱- ظروف و وسایل غذاخوری.
۲- انواع غذاهای متداول.
۳- آداب غذا خوردن و تعارفات و تشریفات.
این عناصر و ترکیب ها می تواند بنا بر سلیقه و دیدگاه محقق تغییر یابد و این اجزا و تقسیم بندی ها را در همه ی تحقیقات فرهنگی می توان در نظر گرفت."

* از قبایل سرخ پوست




  • چ.الف
" عنصر فرهنگی نزد همه ی محققان یکسان نیست. مثلا در زمینه مسکن، اگر خانه را در نظر بگیریم، میتوان عناصر مادی فراوانی (چون اطاق ها، راهرو، آشپزخانه و ...) و عناصر غیرمادی زیادی (چون رفتار افراد خانه با یکدیگر، رفتار با جامعه ی خارج از خانه، نحوه ی گذراندن اوقات فراغت و ...) را مشخص نمود و هر یک از این عناصر را نیز میتوان به اجزای کوچکتری تقسیم کرد. 
کروبر عنصر را عبارت از حداقل قابل تعریف می داند و این حداقل را با توجه به کارکرد آن در نظر می گیرد. وی تعیین و تشخیص عناصر فرهنگی را مهمترین و دقیق ترین قسمت مطالعه ی فرهنگی می داند و معتقد است که تحقیق فرهنگی وقتی جامع است که تمام عناصر آن مشخص و تعریف گردد. " 


  • چ.الف
" ساخت فرهنگی معمولا از عنصر فرهنگی، ترکیب فرهنگی و حوزه فرهنگی تشکیل می گردد. به این معنی که کوچکترین موضوع و واحد قابل تعریف و تشخیص را "عنصر فرهنگی" و چند عنصر هماهنگ و متناسب و همراه را "ترکیب فرهنگی" و مجموعه ی ترکیب های فرهنگی را که در یک منطقه، دارای شکل و محدوده ی تمایز است، "حوزه فرهنگی" می گویند.
تقسیم بندی های مناطق و جوامع به حوزه های فرهنگی از جمله روش های تحقیقاتی است که مردم شناسان آمریکایی به ویژه محققانی که طرفدار مکتب اشاعه و تغییر فرهنگی هستند در مطالعات و بررسی ها و حوزه های فرهنگی به مردم شناسان کمک میکند که اطلاعات و تحقیقات و دستاوردهایش را درباره یک جامعه (روستا- قبیله- جزیره) ترسیم و مرزیندی نماید. 
لازم به یادآوری است که معیارهای "عنصر" و "ترکیب" و "حوزه" فرهنگی بر اساس سلیقه و نقطه نظر مردم شناسان به وجود آمده و فقط ذکر نزد صاحب نظران این علم دارای معنی و مفهوم است. ساکنین منطقه ی مورد مطالعه، نه به ابن مرزیندی ها توجه دارند و نه این اصطلاحات برایشان مفهومی دارد."
  • چ.الف
"فرهنگ مادی به مجموعه ی پدیده هایی اطلاق می گردد که محسوس و ملموس و قابل اندازه گیری با موازین کمی و علمی است. مانند: فنون، ابزارهای کاربردی و تولیدی، داروهای شیمیایی، فنون پزشکی، وسایل موتوری، ابداعات برقی و ... 
فرهنگ غیرمادی به موضوعات و مسائلی گفته می شود که قابل اندازه گیری با موازین می نیست و به آسانی نمی توان آنها را مقایسه و ارزیابی نمود، مانند: معتقدات، ضوابط خویشاوندی، زبان، هنر، ادبیات، رسوم و ... که در واقع هویت فرهنگی یک جامعه را تشکیل می دهد و بالطبع از دست دادن یا به عاریت گرفتن آن، ضایعه ای است که قومیت یک گروه اجتماعی را تهدید می کند. در صورتی که فرهنگ مادی را می توان و باید با گرفتن از فرهنگ های دیگر توسعه داد و غنی ساخت.
بعضی از تقسیم بندی ها فقط فرهنگ غیر مادی را "فرهنگ" نامیده و مطالعه ی آن را کار مردم شناسی و فرهنگ غیر مادی را "تمدن" دانسته و مطالعه و تحقیق درباره ی آن را موضوع جامعه شناسی می دانند.

یادآوری: تقسیم بندی فرهنگ به مادی و غیر مادی، در فصل بندی یک تحقیق یا برای آسانی مطالعه و ارزیابی مقطعی مقدر است وگرنه در مجموع، نمی توان فرهنگ مادی و غیر مادی را از یکدیگر مجاز ساخت. به هم پیوستگی فرهنگ مادی و غیر مادی هرچند به ظاهر مشخص نباشد، ولی این پیوند و تأثیر (مستقیم یا غیر مستقیم) به تدریج و با توجهی اندک بر ملا می گردد. به عنوان مثال: ویرانی قنات نه تنها به بنیه ی اقتصادی و اجتماعی جامعه لطمه می زند، بلکه سنن اعتقادی و باورهای قومی را نیز دستخوش تزلزل می سازد." 



  • چ.الف
" فرهنگ، تمام حیات اجتماعی ما را در بر می گیرد ولی به ندرت خود را آشکارا بر افکار و اعمال ما تحمیل می کند. به عبارت دیگر انسان از بدو تولد، غذا خوردن، نشستن، حرف زدن، لباس پوشیدن و بالاخره شناخت ارزشها را _چه بخواهد و چه نخواهد_ در خانواده فرا میگیرد. کودک بالاجبار، جامعه و اعمال و رفتار طایفه و قشر و طبقه و بالاخره شهری را که محل رشد و نمای اوست، می آموزد؛ ولی انسان بنابر خصوصیات جسمانی، فکری، روانی، علمی و اجتماعی که  دارد و یا به دست می آورد، در چارچوب آنچه که از جامعه ی خود می آموزد، باقی نمی ماند و مختار است که پا فراتر نهد. و بی گمان اگر جز این می بود، انسان در محدوده ی فرهنگ زمان خود می ماند. نه این همه اختراعات و اکتشافات و توسعه و تحول فنی و زیستی و فکری مقدور بود و نه در طول اعصار و قرون، تغییر فرهنگی به وجود می آمد و نه تأثیر شخصیت و کاربرد هوش و استعداد و مقتضیات دیگر، افراد را به حریم "اختیار" می کشانید. "

مطالب مرتبط: ویژگی های فرهنگ

زمینه فرهنگ شناسی



  • چ.الف
" تمام پدیده های اجتماعی و نیز غیر اجتماعی، بنا بر مقتضیات زمان و مکان و مطابق نیازها، اختراعات، تجربیات و مهاجرت ها و ... دستخوش تغییر و تحول قرار می گیرد.ثبات به مفهوم فیزیکی کلمه، در هیچکدام از جنبه های فرهنگی یافت نمی شود و فقط فرهنگهای مرده (تمدنهای از بین رفته که آثارشان را از خلال اوراق تاریخ و حفریات باستان شناسی می توان دید)ثابت اند ولی زندگی جوامع انسانی و محیط های گوناگون در تغییر است؛ ولی این تغییر و تطور در زمینه های فرهنگی به قدری کند و آرام صورت می گیرد که در مشاهدات و ملاحظات روزمره محسوس نیست و تقریبا ثابت به نظر می رسد و حال آنکه هرکدام از زمینه های فرهنگی مانند لباس، خوراک، زبان و آداب و رسوم را که در برش زمانی کوتاه-مدت، ثابت به نظر می رسد، هر گاه در یک برش سی ساله مورد مقایسه قرار دهیم، این تغییر و تطور به روشنی مشهود می گردد. "

مطالب مرتبط: ویژگی های فرهنگ

زمینه فرهنگ شناسی
  • چ.الف
" فرهنگ به عنوان دستاورد معرفتی و فنی انسان و همه ی جوامع انسانی، "عام" است؛ یعنی در همه ی جوامع انسانی (کوچک یا بزرگ، ساده یا پیچیده)، این میراث مشترک و عمومی دیده میشود. هر گروه اجتماعی دارای ضوابط خویشاوندی، شیوه ی اقتصادی، مقررات، مناسک اعتقادی، زبان، ادبیات و هنر مخصوص به خود می باشد و هیچکدام از زمینه ها و پدیده های فرهنگی نیست که در دو جامعه یا دو قوم یا دو گروه اجتماعی کاملا شبیه به یکدیگر باشد. به عبارت دیگر، فرهنگ هر جامعه، "خاص" ِ همان جامعه است.*

* برای روشن شدن مطلب، می توانید یکی از جنبه های فرهنگی شهر یا قوم خود را با منطقه ی همجوار مقایسه کنید. مثلا "غذا و آداب غذاخوردن" به عنوان "عام بودن فرهنگ" در هر دو منطقه وجود دارد، ولی طرز تهیه، انواع، نحوه ی تغذیه، آداب مختلف و...، مطمئناً در شهر و منطقه ی شما "خاص" همان منطقه است."

مطالب مرتبط: ویژگی های فرهنگ

زمینه فرهنگ شناسی
  • چ.الف