چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

۲۴ مطلب با موضوع «زمینه فرهنگ شناسی» ثبت شده است

" فرهنگ از نظر عامه ی مردم به معنی موفقیت هنری و فکری متعالی است و توسعه ی علم و هنر و ادبیات و فلسفه بیانگر نبوغ یک ملت است. ولی از نظر جامعه شناسان و مردم شناسان، فرهنگ علاوه بر همه اینها شامل تمامی چیزهایی است که فرد از راه تجربه و سنت آموخته است، به انضمام تمام اشیاء مادی که توسط گروه تولید می شود و آنچه را که می توان در آثار هنری یا مطالعات علمی متجلّی دید. به علاوه، در آنچه می خوریم و می آشامیم و می پوشیم، در انواع خانه هایی که بنا می کنیم، در روابطمان با اعضای خانواده خود و با سایر افراد جامعه، در نظام ارزشیابی جامعه، در آنچه می آموزیم، در تصورمان از خوب و بد، در آرزوهایمان، در نظرمان نسبت به سایر جوامع و در بسیاری چیزهای دیگر، تجلیّات فرهنگ مشهود است. "

  • چ.الف
" ادوارد ساپیر، فرهنگ را عبارت از سیستم رفتارها و حالت های متکی بر ضمیر ناخودآگاه میداند.
به نظر او: " فرهنگ یک گروه شامل انواع مدلهای اجتماعی رفتار است که به وسیله ی همه یا اکثریت اعضای گروه جامه عمل به خود می پوشد و جامعه در حقیقت یک اصطلاح فرهنگی است که افراد به نسبت روابطی که با یکدیگر دارند، برای بیان بعضی از صُوَر رفتارهای خود به کار می برند. "

  • چ.الف
" فرهنگ عبارتست از اعتقادات، رسوم، رفتار، فنون، سیستم تغذیه و بالاخره مجموعه آنچه که فرد از جامعه ی خود می گیرد. یعنی مجموعه ای که نتیجه ی فعالیت ها و ابداعات شخص او نیست، بلکه به عنوان میراث گذشتگان از راه فراگیری مستقیم و غیر مستقیم به او منتقل می شود. "

  • چ.الف
" به نظر "مارگارت مید"، "فرهنگ، پذیرشی از مجموع رفتارها و اعمال موجود در یک جامعه است که اعضا و افراد آن، با ضوابطی مشترک، تمامی آن را به کودکان خود و قسمتی از آن را به مهاجرینی که به عضویت جامعه درمی آیند، منتقل می سازند. "

  • چ.الف
" "گی روشه" فرهنگ را عبارت می داند از: " مجموعه ی به هم پیوسته ای از اندیشه ها و احساسات و اعمالِ کم و بیش صریح که به وسیله ی اکثریت افراد یک گروه پذیرفته شده است و برای این که این افراد، گروهی معین و مشخص تشکیل دهند، لازم است که آن مجموعه ی به هم پیوسته، به نحوی -در عین حال عینی و سمبلیک- مراعات گردد. "

  • چ.الف
" تعریف "تایلر" که در سال 1871 در کتاب "فرهنگ ابتدایی" آمده، به عنوان تعریفی جامع و مانع معروف است: " فرهنگ، مجموعه ی پیچیده ایست که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو جامعه، از جامعه ی خود فرا میگیرد. و در برابر آن جامعه، وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد. "

زمینه فرهنگ شناسی
  • چ.الف
" دیدگاه های مختلف فلسفی، دینی، اجتماعی، روانشناسی در متمایز ساختن انسان از سایر حیوانات، هر یک توصیفی را چون: "انسان حیوانی است ناطق"، "انسان حیوانی است دین دار"، "انسان حیوانی است اجتماعی"، "انسان حیوانی است که می تواند بخندد" و ... عرضه نموده اند و بالاخره انسان شناسی و به ویژه مردم شناسی، او را با "انسان حیوانی است با فرهنگ" توصیف می کند. "

زمینه فرهنگ شناسی
  • چ.الف
" واژه ی کولتور (در زبان فرانسوی ) و کالچر ( در زبان انگلیسی ) با اصطلاح فرهنگ به مفهومی که در انسان شناسی به کار می رود، معادل است.
کولتور از نظر ریشه ی لغوی به معنی کشت و زرع است و امروز نیز مشتقاتی از این کلمه به معنی کشت و زرع به کار می رود. در ادبیات فرانسه، معنی این کلمه از پرورش گیاهان، به پرورش حیوانات و بالاخره پرورش انسان تعمیم یافت.
این اصطلاح در اوایل قرن نوزدهم به وسیله ی انسان شناسان، مفهوم دیگری یافت.
با ورود مفهوم کولتور به وسیله ی جامعه شناسان و مردم شناسان در ادبیات و زبان عربی، اصطلاح "ثقافه" را دانشمندان علوم اجتماعی ِ عرب، معادل آن قرار دادند. این لغت از ریشه ی ثقف، یثقف، ثقافه به معنی آموختن، ماهر شدن و یافتن آمده. "

زمینه فرهنگ شناسی
  • چ.الف
" در ادبیات فارسی، اصطلح فرهنگ، بر حسب زمان و مورد (قبل و بعد از اسلام) با مفاهیم مختلف به کار رفته است که برای آشنایی با مفهوم یا مفاهیم و روشن شدن تعریف یا تعاریف آن، چند نمونه ذکر می شود:

الف- به معنی دانش و حرفه و علم: در متن "پندنامه آتورپات اسپنتامان" آمده است: " به خواستاری فرهنگ کوشا باشید، چه فرهنگ، تخم دانش است و بَر ِ آن خرد است و خرد، آرایش دو جهان است. و درباره ی آن گفته اند که فرهنگ اندر فراخی، پیرایه و اندر شگفتی (سختی )، پانه (نگهبان) و اندر آستانه (مصیبت)، دستگیر و اندر تنگی، پیشه است. "

ب- در کارنامه ی اردشیر پاپکان، به معنی فنون و ورزش ها آمده است.

ج- فردوسی واژه ی فرهنگ را به معنی و مترداف با دانش و هنر می داند.

د- در قابوسنامه، از ادبیات قرن پنجم، واژه ی فرهنگ مترادف با هنر و به معنی "آموختن" و "به کار بستن" آمده است.

هـ - در کتب لغت، معانی متعددی برای فرهنگ آمده است، مثلاً در "برهان قاطع" آمده: " بر وزن و معنی فرهنج است که: علم و دانش و عقل، ادب و بزرگی و سنجیدگی، کتاب لغت فارسی، نام مادر کیکاووس، شاخ درختی که در زمین خوابانیده و از جای دیگر، سربرآورند و کاریز آب را نیز گفته اند؛ چه "دهن فرهنگ" جایی را گویند از کاریز که آب بر روی زمین آید.

و - با شروع تعلیم و تربیت جدید در ایران، واژه ی فرهنگ به معنی آموزش و پرورش به کار رفت و در کتب و مقالاتی که در این زمینه از زبان های انگیسی و فرانسوی ترجمه یا اقتباس گردید، واژه ی فرهنگ در برابر کلمه ی "ادوکاسیون - Education " به کار رفت و همچنین وزارتخانه ای که به امر تعلیم و تربیت می پردازد، از وزارت معارفه به وزارت فرهنگ تغییر نام یافت و امروزه نام آن وزارتخانه با وجود اینکه از فرهنگ به " وزارت آموزش و پرورش" تغییر یافته ولی اصطلاح "فرهنگیان" منحصراً به آموزگاران و دبیران و یا به طور کلی به کارمندان وزارت آموزش و پرورش اطلاق می شود.

ز- در زبان و بیان روشنفکران، اصطلاح "بافرهنگ"، مترادف با کلمات "مبادی آداب"، "اهل مطالعه"، "خوش مشرب" و بالاخره آشنا به آداب و رسوم خواص و اشراف به کار می رود و بالطبع کسی که فاقد این خصوصیات باشد، "بی فرهنگ" نامیده می شود.

ح - اصطلاح فرهنگ اسلامی که در سالهای اخیر و خصوصاً بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در آثار علمادی دین و روحانیان رواج یافته و نیز در کتب درسی که تحت این عنوان منتشر شده، غالباً به معنی بینش و اصول و فروع دین و مسائل فکری و نظری در معتقدات اسلامی است و معادل اصطلاح "معارف اسلامی" به کار می رود و در بیان "فرهنگ اسلامی" بیشتر بر ایدئولوژی تکیه می شود. "

زمینه فرهنگ شناسی

  • چ.الف
" فرهنگ، واژه ای فارسی و مرکب از دو جزء "فر" و "هنگ" است: "فر" پیشوند و به معنی جلو، بالا، بر و پیش آمده. "هنگ" از ریشه ی اوستایی "تنگا- Thanga " و به معنی کشیدن و سنگینی و وزن می باشد.
این واژه ی مرکب که از نظر لغوی، به معنی بالاکشیدن، بر کشیدن و بیرون کشیدن است، هیچگاه در ادبیات فارسی به مفهومی که برخاسته از ریشه ی کلمه باشد، نیامده است.
لازم به یادآوری است که در مردم شناسی، ریشه یابی واژگان و معنای لغوی کلمات مد نظر نیست، بلکه مفهوم و استنباطی که مردم از یک واژه دارند، مورد مطالعه قرار می گیرد. "

زمینه فرهنگ شناسی
  • چ.الف