چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

" دیانا اساساً الهه ی بیشه زارها بود، همان طور که سِرِس الهه ی غلات و باکوس خدای شراب بود. معبد های او عموماً در جنگل واقع شده بود. در واقع هر جنگلی وقف او بود و در نام گذاری ها، نام او غالباً با سیلوانوس، خدای جنگل همراه است. اما اصل او هرچه که بوده باشد، همیشه فقط یک الهه ی درختان نبود. دیانا مانند خواهر یونانی اش آرتمیس ظاهراً به صورت تجسم زندگی سرشار طبیعت اعم از حیوانی و گیاهی درآمده است. طبیعتاً فکر کرده اند او به عنوان بانوی بیشه زاران، صاحب حیوان های درنده و اهلی است که از بیشه پا می گیرند، در اعماق تیره ی آن در کمین صیاد می نشینند، برگ های تازه و جوانه های شاخه هایش را می خورند یا در دره ها و دشت های باز می چرخند. بدین سان او شاید به صورت الهه ی نگهبان شکارچیِ آن و چوپانان هر دو درآمده است، درست همچنان که سیلوانوس نه تنها خدای جنگل که رمه ها نیز بود. همین طور در فنلاند، جانوران وحشیِ جنگل را رمه ی تاپیو، خدای بیشه زاران و زن ِ زیبا و شکوهمندش می دانستند. 
اما دیانا صرفاً نگهبان جانوران وحشی، بانوی بیشه ها و تپه ها، دشت های دنج و رود های پرخروش نبود. او را ماه و به خصوص به نظر می رسد که ماهِ زردِ هنگام ِ درو می دانستند و به همین جهت بود که انبار کشاورزان را پر از محصولات مرغوب می کرد و دعای زنان را به هنگام درد زایمان می شنید. در جنگل مقدس ِ خویش در نِمی، چنان که دیدیم او را به خصوص به عنوان الهه ی زایمان که برکت دهنده ی نسل زنان و مردان بود، می پرستیدند. به این ترتیب، دیانا را چون آرتمیس ِ یونانی که همواره با او یکسان بود، می توان الهه ی طبیعت به طور کلی و باروری به طور اخص دانست. پس جای تعجب نیست که در معبد وی، در آونتین، او را با تصویری که رونوشتِ بُتِ بسیارپستانِ آرتمیسِ اِفِسی بود، با همه ی آن نشانه های متعدد باروری اش نشان می دادند. از همین جا نیز می توان دریافت که چرا یک قانون کهنِ رُمی، منسوب به شاه تولوس هاستیلیوس، حکم می کند که در هنگام ارتکاب زنا،  کاهن باید به عنوان کفاره در جنگل ِ دیانا قربانی کند. زیرا میدانیم که گناه زنا را عموماً موجب بروز قحط و خشکسالی می دانند، به همین جهت کفاره ی این گناه می بایست به الهه ی باروری داده می شد. 
اکنون بر این اساس که الهه ی باروری، خود باید بارور باشد، لازم است که دیانا زوجی داشته باشد. یار او، ویربیوس بود که نماینده یا اصولاً تجسم اش فرمانروای بیشه زارِ نِمی بود. هدف از آمیزش آنان، بارورسازی زمین، حیوانات و بشریت بود و طبیعتاً می توان فکر کرد که اگر عروسی مقدس را هر سال جشن می گرفتند و نقش عروس و داماد را چه تمثال های آنان و چه اشخاص زنده بازی می کردند، این امر قطعیت بیشتری می یافت. "

  • چ.الف
" بنا بر اعتقادی متدوال که ریشه در واقعیت نیز دارد، گیاهان از طریق آمیزش جنسی ِ عناصر نر و ماده تولید مثل می کنند و این که بر اساس جادوی هومیوپاتیک یا تقلیدی تصور بر این است که با وصلت تقلیدی زن و مردی که در آن لحظه در جای روح ِ گیاه قرار می گیرند، این تولید مثل برانگیخته می شود. این گونه نمایش های جادویی، نقش بزرگی در جشنواره های عمومی اروپایی ایفا کرده اند و چون استوار بر فرایافت بسیار خامی از قانون طبیعی اند، روشن است که باید از عهد عتیق ِ دوردستی به جا مانده باشند. بنابراین مشکل بتوان گفت که خطاست اگر بپنداریم اصل آن ها به زمانی می رسد که نیاکانِ اقوام متمدن ِ اروپایی هنوز وحشی بوده اند، گله داری می کردند و در محوطه های بی درختِ جنگل های عظیم که در آن زمان بخش های بزرگ تری از قاره را، از کرانه ی مدیترانه تا اقیانوس منجمد شمالی فرا می گرفت، اندکی غلات می کاشتند.
از این رو می توانیم باور کنیم کاهنی که لقب فرمانوای بیشه زار ِ نمی را داشت، خود ِ دایانا، الهه ی جنگل رایار خویش می دانست. آیا ممکن نیست او و یارش، به عنوان شاه و ملکه ی جنگل، همتایان ِ جدّی ِ مقلدانِ شادمانی بوده باشند که نقش شاه و ملکه ی ماه مه و عروس و داماد یکشنبه ی سفید را در اروپای امروز بازی می کنند؟ "

  • چ.الف