چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زمینه فرهنگ شناسی» ثبت شده است

" افراد در مقایسه و قضاوت و اظهار نظر، معمولاً گروه و فرهنگ و قومیت خود را مرکز و میزان و معیار خوبیها، کمالات و درستی ها می دانند و دیگران یعنی تفاوت هایی را که دیگران دارند، نشانه ی پایین بودن، بد و نادرست بودن آنان می شمارند. این خصوصیت را که خواه و ناخواه، یا مستقیم و غیر مستقیم در همه ی جوامع یافت می شود، قوم مداری می گویند. 
در ارزیابی های سنتی، اعتقادی و تاریخی همه ی گروه های اجتماعی، این خصوصیت را می توان یافت. " در زبان بسیاری از جوامع ماقبل تاریخ که مردم شناسان مطالعه نموده اند، کلمه ی مردم تنها درباره گروه خود اطلاق می شده است. و نیز آثار هر کدام از مورخین و نویسندگان گذشته را که نگاه کنیم، ملاحظه میشود که اقوام دیگر را وحشی، عجیب و غریب و بی تمدن خطاب می کنند. 
نمونه های قوم مداری را در داستانها، افسانه ها و تواریخ اقوام و ملل نیز فراوان می توان یافت. مفاهیم و مضامینی چون "هنر نزد ایرانیان است و بس" در ادبیات فارسی از این نمونه است.*

* بیان این نمونه ها به معنای زشت شمردن این امر نیست و معمولا برجسته کردن خوبی ها، دلاوریها و هنرمندیهای قومی اگر به غرور بیجا و تحقیر دیگران نینجامد، در تعلیم و تربیت توصیه می شود. "

  • چ.الف
" در عین حال که فرهنگ هر جامعه، زمینه های عمومی و مشترک با فرهنگ جوامع دیگر دارد، ولی خصوصیات پیچیدگی ها و سادگی های فرهنگیر هر جامعه اختصاص به همان جامعه دارد؛ این خصوصیات در "فرهنگ خاص هر جامعه" نیز برای همه اعضای آن جامعه، مفهوم و ارزش مشابه و مشترک ندارد. افراد جامعه بر حسب اینکه متعلق به کدام گروه اجتماعی و شغلی هستند و به چه طبقه ای بستگی دارند و خود را از چه طایفه ای می دانند و به کدام گرایش فکری و عقیدتی منسوبند و بالاخره بر حسب اینکه از نظر جنسی و سنی در چه رده ای قرار دارند، دارای نمود و ظهور و مختصات فرهنگی متفاوتند و به آسانی می توان آنها را به اعتبار گفتار و رفتار و لباس و ... از یکدیگر متمایز ساخت. این تفاوت ها و ویژگی های داخلی هر فرهنگ را "خرده فرهنگ" یا جوانه ها و شاخ و برگهای تنه ی اصلی فرهنگ جامعه می نامند.
در مردم شناسی، تحقیق و جمع آوری خرده فرهنگ ها، خصوصاً در جوامع سنتی، قلمرو کار فولکلوریست ها و گردآورندگان دانش و فرهنگ عامیانه است. 
در جوامع صنعتی، با توسعه ی تکنولوژی جدید و ارتباطات (سینما، تلویزیون، تولیدات یکنواخت) مقدار زیادی از خرده فرهنگ ها وجوه تمایز و تفاوت خود را به تدریج از دست می دهند. همانطور که در ویژگی "خاص و عام بودن فرهنگ" نیز ملاحظه میکنیم. "

  • چ.الف
" با توجه به دو منطقه در یک سرزمین، ملاحظه می گردد که با اینکه آن دو منطقه فرهنگ کاملا مشابهی ندارند، معذالک نقاط مشترک و ترکیب های فرهنگی مشابه فراوانی بین آنها وجود دارد که هرگز این تشابه بین دو منطقه از دو سرزمین یا دو قاره ی مختلف دیده نمی شود. این تشابه و همسانی درباره ی مناطق همسایه ای که امکان اقتباس و اشاعه فراوان از یکدیگر دارند، گاه به حدی است که می توان مرز آن مناطق را نادیده گرفت و به عبارت دیگر مناطقی را که دارای ترکیب های فرهنگی مشابه همسان می باشند، "حوزه فرهنگی" می گویند. 
بنابراین حوزه فرهنگی عبارتست از منطقه ای که در آن چند گروه و طایفه ی مختلف زندگی میکنند و دارای عناصر فرهنگی و ترکیب های فرهنگی مشترک هستند.
ویسلر* در مطالعه ای که درباره ی سرخ پوستان آمریکای شمالی انجام داد، حوزه های فرهنگی آن مناطق را به حوزه فرهنگی خوراک، حوزه فرهنگی سفال، حوزه فرهنگی بافندگی و بالاخره اجزای محدودتری چون حمل و نقل، نقش و نگار معماری ها، هنرهای زیبا (کارهای روی سنگ و فلزات)، مناسک و سنن اعتقادی و اساطیر تقسیم بندی نمود. 
وی معتقد است با ترسیم این خطوط مشترک در مناطق همجوار و در بین واحدهای اجتماعی یا قبیله ای می توان گروه های مختلف اجتماعی را در قلمرو "حوزه های فرهنگی" دسته بندی کرد. او بر همین اساس حوزه های فرهنگی بومیان آمریکا را ترسیم نمود و آن سرزمین را به پانزده حوزه فرهنگی متمایز ساخت.**"

* مردم شناس آمریکایی که نخستین بار سرزمین مورد مطالعه را به حوزه فرهنگی تقسیم کرد.
** سالها بعد از تقسیم بندی ویسلر، مردم شناسی دیگر یعنی کروبر در تحقیقات خود، همین سرزمین را با معیارهای دیگر محدوده های متفاوت به پانزده حوزه فرهنگی تقسیم نمود.


  • چ.الف
" مجموعه چند عنصر که در یک موضوع مشترک کارکردشان در یک جهت و به یک منظور باشد، یک ترکیب فرهنگی را تشکیل می دهد. مثلا بارسنز در مطالعه "ترکیب فرهنگی" قبائل پوئه بلو* عناصر تشریفات مذهبی را بدین نحو تقسیم بندی می کند:
۱- دعا و قربانی شامل: ذکر، چوب های دعا، آرد و غذای مقدس.
۲- وسایل متبرکه شامل: ماسک، تصویر و سنگ های تبرک.
۳- مناسک شامل: آواز و رقص مذهبی، مسابقات، روزه، تطهیر.
۴- مکان تشریفات شامل: معبد، جهات انجام مراسم، جای وسایل موسیقی، اعداد مقدس. 
در مورد ترکیب فرهنگی اطاق غذاخوری، عناصر زیر یادآوری می شود:
۱- ظروف و وسایل غذاخوری.
۲- انواع غذاهای متداول.
۳- آداب غذا خوردن و تعارفات و تشریفات.
این عناصر و ترکیب ها می تواند بنا بر سلیقه و دیدگاه محقق تغییر یابد و این اجزا و تقسیم بندی ها را در همه ی تحقیقات فرهنگی می توان در نظر گرفت."

* از قبایل سرخ پوست




  • چ.الف
" عنصر فرهنگی نزد همه ی محققان یکسان نیست. مثلا در زمینه مسکن، اگر خانه را در نظر بگیریم، میتوان عناصر مادی فراوانی (چون اطاق ها، راهرو، آشپزخانه و ...) و عناصر غیرمادی زیادی (چون رفتار افراد خانه با یکدیگر، رفتار با جامعه ی خارج از خانه، نحوه ی گذراندن اوقات فراغت و ...) را مشخص نمود و هر یک از این عناصر را نیز میتوان به اجزای کوچکتری تقسیم کرد. 
کروبر عنصر را عبارت از حداقل قابل تعریف می داند و این حداقل را با توجه به کارکرد آن در نظر می گیرد. وی تعیین و تشخیص عناصر فرهنگی را مهمترین و دقیق ترین قسمت مطالعه ی فرهنگی می داند و معتقد است که تحقیق فرهنگی وقتی جامع است که تمام عناصر آن مشخص و تعریف گردد. " 


  • چ.الف
" ساخت فرهنگی معمولا از عنصر فرهنگی، ترکیب فرهنگی و حوزه فرهنگی تشکیل می گردد. به این معنی که کوچکترین موضوع و واحد قابل تعریف و تشخیص را "عنصر فرهنگی" و چند عنصر هماهنگ و متناسب و همراه را "ترکیب فرهنگی" و مجموعه ی ترکیب های فرهنگی را که در یک منطقه، دارای شکل و محدوده ی تمایز است، "حوزه فرهنگی" می گویند.
تقسیم بندی های مناطق و جوامع به حوزه های فرهنگی از جمله روش های تحقیقاتی است که مردم شناسان آمریکایی به ویژه محققانی که طرفدار مکتب اشاعه و تغییر فرهنگی هستند در مطالعات و بررسی ها و حوزه های فرهنگی به مردم شناسان کمک میکند که اطلاعات و تحقیقات و دستاوردهایش را درباره یک جامعه (روستا- قبیله- جزیره) ترسیم و مرزیندی نماید. 
لازم به یادآوری است که معیارهای "عنصر" و "ترکیب" و "حوزه" فرهنگی بر اساس سلیقه و نقطه نظر مردم شناسان به وجود آمده و فقط ذکر نزد صاحب نظران این علم دارای معنی و مفهوم است. ساکنین منطقه ی مورد مطالعه، نه به ابن مرزیندی ها توجه دارند و نه این اصطلاحات برایشان مفهومی دارد."
  • چ.الف
"فرهنگ مادی به مجموعه ی پدیده هایی اطلاق می گردد که محسوس و ملموس و قابل اندازه گیری با موازین کمی و علمی است. مانند: فنون، ابزارهای کاربردی و تولیدی، داروهای شیمیایی، فنون پزشکی، وسایل موتوری، ابداعات برقی و ... 
فرهنگ غیرمادی به موضوعات و مسائلی گفته می شود که قابل اندازه گیری با موازین می نیست و به آسانی نمی توان آنها را مقایسه و ارزیابی نمود، مانند: معتقدات، ضوابط خویشاوندی، زبان، هنر، ادبیات، رسوم و ... که در واقع هویت فرهنگی یک جامعه را تشکیل می دهد و بالطبع از دست دادن یا به عاریت گرفتن آن، ضایعه ای است که قومیت یک گروه اجتماعی را تهدید می کند. در صورتی که فرهنگ مادی را می توان و باید با گرفتن از فرهنگ های دیگر توسعه داد و غنی ساخت.
بعضی از تقسیم بندی ها فقط فرهنگ غیر مادی را "فرهنگ" نامیده و مطالعه ی آن را کار مردم شناسی و فرهنگ غیر مادی را "تمدن" دانسته و مطالعه و تحقیق درباره ی آن را موضوع جامعه شناسی می دانند.

یادآوری: تقسیم بندی فرهنگ به مادی و غیر مادی، در فصل بندی یک تحقیق یا برای آسانی مطالعه و ارزیابی مقطعی مقدر است وگرنه در مجموع، نمی توان فرهنگ مادی و غیر مادی را از یکدیگر مجاز ساخت. به هم پیوستگی فرهنگ مادی و غیر مادی هرچند به ظاهر مشخص نباشد، ولی این پیوند و تأثیر (مستقیم یا غیر مستقیم) به تدریج و با توجهی اندک بر ملا می گردد. به عنوان مثال: ویرانی قنات نه تنها به بنیه ی اقتصادی و اجتماعی جامعه لطمه می زند، بلکه سنن اعتقادی و باورهای قومی را نیز دستخوش تزلزل می سازد." 



  • چ.الف
" ویژگی های فرهنگ به بیان هرسکویتس:
۱. فرهنگ "عام" ولی "خاص" است.
۲. فرهنگ "متغیر" ولی "ثابت" است.
۳. پذیرش فرهنگ "اجباری" ولی "اختیاری"است. "

  • چ.الف
" فرهنگ از نظر عامه ی مردم به معنی موفقیت هنری و فکری متعالی است و توسعه ی علم و هنر و ادبیات و فلسفه بیانگر نبوغ یک ملت است. ولی از نظر جامعه شناسان و مردم شناسان، فرهنگ علاوه بر همه اینها شامل تمامی چیزهایی است که فرد از راه تجربه و سنت آموخته است، به انضمام تمام اشیاء مادی که توسط گروه تولید می شود و آنچه را که می توان در آثار هنری یا مطالعات علمی متجلّی دید. به علاوه، در آنچه می خوریم و می آشامیم و می پوشیم، در انواع خانه هایی که بنا می کنیم، در روابطمان با اعضای خانواده خود و با سایر افراد جامعه، در نظام ارزشیابی جامعه، در آنچه می آموزیم، در تصورمان از خوب و بد، در آرزوهایمان، در نظرمان نسبت به سایر جوامع و در بسیاری چیزهای دیگر، تجلیّات فرهنگ مشهود است. "

  • چ.الف
" ادوارد ساپیر، فرهنگ را عبارت از سیستم رفتارها و حالت های متکی بر ضمیر ناخودآگاه میداند.
به نظر او: " فرهنگ یک گروه شامل انواع مدلهای اجتماعی رفتار است که به وسیله ی همه یا اکثریت اعضای گروه جامه عمل به خود می پوشد و جامعه در حقیقت یک اصطلاح فرهنگی است که افراد به نسبت روابطی که با یکدیگر دارند، برای بیان بعضی از صُوَر رفتارهای خود به کار می برند. "

  • چ.الف