چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاوش» ثبت شده است

" در عهد کشاورزی، رابطه ی انسان با گونه های گیاهی در دو سطح جامعه شناسی و مذهب، بارز است و نقش اسطوره یکی کردن این دو جنبه است... اصولاً اسطوره می کوشد بسیاری از باورها و قراردادها را ـ همانا بی آن که همگن باشند ـ یکی کند و اسطوره ی سیاوش هم یکی از آن هاست. " 


سیاوشان

  • چ.الف

سیاوش در میان خدایان آسیای مرکزی، اگر نه خدا، بلکه نماد باروری و زایشِ دوباره است. البته در ساخت مذاهب قدیم، معمولاً خدایان جا عوض می کنند یا دست کم نقش خود را به دیگری واگذار می کنند؛ مثلاً خدای آفریننده، پس از آفرینش ِ جهان، کار را به خدای باروری می سپارد و پس از آن، در آفرینش، تنها باروری، زایش و مرگ وجود دارد، بنابراین سیاوش به عنوان خدا یا نماد باروری و زایش، جای یکی از خدایان ِ پیشین (کهن تر) را گرفته است و از همین راه است که سیاوش به خدایی می رسد. 

گذشتن سیاوش از آتش نیز در همین معنی است. آتش، نماد پاییز و زنده بیرون آمدن سیاوش، نماد گذشتن از پاییز و رویش دوباره در بهار است؛ از این لحاظ، آتش در اینجا هیچ ربطی به آیین زردشتی ندارد. در اساطیر گیاهی این چنین پدیده هایی هست، نمونه ی دیگر آن، گذشتن ابراهیم از آتش است. این اسطوره در تمام ایران پذیرفته شده بود، زیرا بافت اجتماعی تا قرن ها و بلکه هزاره ها چندان تفاوتی نداشت و دست کم بنیاد معیشت بر کشاورزی و دامداری بود. "


سیاوشان

  • چ.الف
" خدا شدن سیاوش هم در آسیای مرکزی دارای شواهدی است، از جمله در روی استودانی که از انواع استودان های پیشین است، تصویری دیده می شود که آشکارا نشانه ی خورشید است..
.. در تصویر پیچیده ی سیاوش، ویژگی خدای خورشید بودن، به اندازه ی کافی روشن است. تولستوف در این مورد اعتقاد دارد که ورود این قهرمان به آتش که در شاهنامه آمده، گواه مهمی است. همچنین ازدواج سیاوش و فرنگیس در شاهنامه شباهتی با ازدواج مهر و ناهید دارد. نرشخی هم یادآوری می کند که در روز اول ِ سال نو، یعنی جشن برابری شب و روز در تقویم خورشیدی، ساکنان بخارا پیش از طلوع خورشید، خروس برای سیاوش قربانی می کردند و این پرنده ای است که همه جا وقف خورشید می شود... گذشته از این، مهر، خدای حاصلخیزی، داورِ رستا شهر (کشور مردگان) و در برخی منابع، ناهید، جایگزین او است. گاه مهر به شکل سوار هم ظاهر می شود. "

  • چ.الف

" ۱ـ سیاوش، نخست به معنی اسب نر و سیاه و سپس دارنده ی اسب نر ِ سیاه (سوار/ شاه) است. اگر کوچک ترین تردیدی در این زمینه وجود داشت، اکنون می توان آن را سراسر برطرف کرد، در کهن ترین مدارک نوشته ی ما، یعنی اوستا، نام او syāvarsan و مرکب است از siyā به معنی "سیاه" و varsan به معنی "اسپ نر"... در مورد سیاه بودن این اسپ، قرائن مهم و فراوانی وجود دارد که یکی از آن ها، کوزه ی مرو است...

۲ـ سیاوش از خاندانی است که در ترکیب اسم عده ی زیادی از آنان، واژه ی اسپ دیده می شود*. سیاوش نخستین نفر از کیانیان است که نام او با اسب ساخته شده است... سیاوش در ابتدا اسپ و سپس سوار است، آن گاه از حد سوار (شاه) هم بالاتر می رود، جای یکی از خدایانِ هند و اروپایی را می گیرد و نیرومندترین خدای آسیای مرکزی می شود. با توجه به این که توتمیسم در بسیاری جاها تنها به صورت نام گذاری ساده باقی مانده است، تحول آیین سیاوش از مرحله ی پیدایش تا روزگار نوشته شدن اسطوره ی آن و این مقدار تغییر در طول زمانی دراز( مرحله ی شکار، نوسنگی/ کشاورزی تا جوامع طبقاتی شده ی آریایی و فئودالیسم** آسیای مرکزی )، قابل درک است. 

۳ـ در روایات ایرانی ( مثلاً شاهنامه )، سیاوش برای فرزند خود، کیخسرو، سه چیز باقی می گذارد: اسپ، نیزه، زره. سیاوش با اسپ ِ خود وصیت می کند و کیخسرو را به او می سپارد. حال، اسپ نشانه ی وفاداری به توتم و نگهداری آن است. در واقع از توتم خواسته شده است که یکی از فرزندان خود را بپاید. شاید توتم، ریشه ی اختلاف یا یکی از وجوه اختلاف قومی بوده است. نیزه و زره، هر دو به عنوان ابزارهای جادویی که می توان با آن ها به فر (نیروی جادویی شاهان) دست یافت، مدت هاست که شناخته شده است. 

نیزه، زره، جام (جام جهان بین)، مهره (یاره، دستبند) که بیش ترِ آن ها در اسطوره ی کیخسرو، فرزند سیاوش دیده می شود، انواع نشانه های فرّ (فر کیانی یا نیروی فوق العاده) است. همراه شدن اسپ با زره و نیزه و نیزه نیز گویای مرحله ای از تحولِ آیین سیاوش است، جایی که اسب به سوار و سوار به شاه تبدیل شده است. "


* مثلاً لهراسب به معنای "دارنده ی اسب تند" و گشتاسب "دارنده ی اسب رمنده" و...

** نظام فئودالیسم، نظامی اجتماعی- اقتصادی است که در نتیجه ی فروپاشیِ جامعه ی برده داری یا در نتیجه ی فروپاشیِ کمون اولیه به وجود آمده است و علی رغم تنوعِ راه های رسیدن به آن، تقریباً در کلیه ی سرزمین های جهان، البته در هر جا، با ویژگی های مشخص خود وجود داشته است. (ویکی پدیا)


سیاوشان

  • چ.الف

" رابطه ی ریشه ی نام سیاوش و ارتباط دائمی او با اسپ، اجازه می دهد اعتقاد داشته باشیم که در زمان های کهن و در آیین توتمی، او را به شکل اسپ تصویر می کرده اند. تحول سیاوش به سوار، نتیجه ی آنتروپومورفیزم* است. این قابل قبول است که تصور کنیم هر خوارزمی که می مرُد، سیاوش می شد ( یا شکل او را می یافت ) همان گونه که مثلاً هر مصری که می مُرد، به خدای آن سرزمین، "ازیریس"** تبدیل می شد.


* انسان انگاری.

** خدای جهان ِ زیرزمینی در دینِ مصر باستان.


سیاوشان

  • چ.الف

" اصطلاح آسیای مرکزی درباره ی سرزمین هایی به کار می رود که یا دارای فرهنگ ایرانی بوده یا فرهنگ ایرانی در آن ها سرآمد و غالب بوده است. بخشی از این مناطق، به طور عموم، سغد و خوارزم نامیده شده و حوزه های آبیاری آمودریا و سیردریا و شعبه های آن ها را شامل می شده است و امروز در کشورهای ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان و افغانستان قرار دارد...

...شاید یکی از مهم ترین عوامل پایداری اسطوره ی سیاوش، نه تنها در منطقه ی آسیای مرکزی، بلکه در ایران، سلسله ی آفریغی ( بعداً آل عراق ) باشد. این سلسله که از دوره ی ساسانی و مقارن ظهور اسلام در منطقه، حکومت می کرد و از رواداری* و روح بلندی برخوردار بود، پس از پذیرفتن اسلام هم رواداری خود را حفظ کرد و بنابراین مانع برگزاری آیین های سیاوش نشد، به طوری که سیاوشان در زمان نرشخی، مؤلف تاریخ بخارا در همه جا معروف و معمول بود. 

گذشته از این، شاهان محلی، خود را از فرزندان سیاوش و جانشین او می دانستند. در نتیجه سوگی که برای آنان گرفته می شد، تکرار سیاوشان بود؛ چرا که شاه، تکرار سیاوش بوده است...

...امروزه هم در ایران، عده ای از سوگ ها، تکرار سیاوشان است.. حتی اگر برای خان یا کدخدایی شیعه و معتقد باشد. "


* تسامح. تساهل. آسان گیری. روا داشتن. تحمل دیگران از طریق ابراز عقیده و رأی. بهره بردن از آزادی های اجتماعی و امکانات مادی. ( لغت نامه ی دهخدا )


سیاوشان

  • چ.الف