چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

دین

سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۱۲ ب.ظ
" شاید هیچ موضوعی در جهان وجود نداشته باشد که به اندازه ی ماهیّت دین محل اختلاف نظر باشد و پیدا کردن تعریفی از آن که بتواند همه را راضی کند، آشکارا باید غیر ممکن باشد. منتها، کاری که یک نویسنده می تواند انجام دهد، این است که نخست صراحتاً بگوید که منظورش از دین چیست و سپس آن را به همان معنا در سر تا سر اثرش به کار بَرَد. پس درک من از دین، تسکین و ترضیه ی نیروهای فوق بشری است که هادی و ناظر روند طبیعت و حیات بشر انگاشته می شوند. با این تعریف، دین داری دو عنصر نظری و عملی، یعنی اعتقاد به نیروهایی فراتر از انسان و کوشش در سازش دادن یا راضی کردن آن ها است. از این دو، روشن است که اعتقاد تقدم دارد، زیرا باید به وجود خدایی معتقد بود تا برای خشنود کردنش کوشید. اما اگر این اعتقاد راه به عمل نبَرَد، نه مذهب که صرفاً الهیات است. به قول سن جیمز " ایمان اگر عمل نکند، مرده است، تنهاست." به عبارت دیگر، انسانی که رفتارش را تا حدی به ترس از خدا یا عشق به او تنظیم نمی کند، دیندار نیست. از سوی دیگر، عملِ صرفِ عاری از اعتقادات دینی، نیز دین نیست. دو انسان ممکن است دقیقاً یکسان رفتار کنند و با این حال ممکن است یکی مذهبی باشد و دیگری نباشد. اگر یکی با عشق به خدا یا ترس از او عمل می کند، دیندار است و اگر دیگری با عشق به انسان یا ترس از او عمل می کند، بسته به این که رفتارش مناسب یا مغایر با خیر عام باشد، اخلاقی یا غیر اخلاقی است. بنابراین، اعتقاد و عمل ها یا به زبان الهیات ایمان و عمل، به یک اندازه ضروری ِ دین است و دین بی هر دوی آن ها وجود نمی تواند داشت. اما لازم نیست عمل مذهبی همیشه صورت مراسم به خود بگیرد، یعنی لزومی ندارد شامل نذر و قربانی، نیایش و سایر مناسک خارجی باشد. هدفش رضایت خدا است و اگر خدا خدایی است که با خیریه و محبت و خلوص، بیش از ریختن خون، خواندن سرود و عطرِ بخور خشنود می شود، بندگانش نه با به خاک افتادن در برابر او و با ذکر مناقب او و پر کردن معابدش با پیشکش های گرانبها، بلکه با خلوص و محبت و نیکوکاری با مردم، بهتر می توانند راضی اش کنند؛ زیرا با این کارها تا آنجا که ضعف بشری اجازه می دهد، در واقع طبیعت الهی را تقلید می کنند. این جنبه ی اخلاقیِ مذهب بود که انبیای عبرانی با الهام از کمال مطلوبِ خیر و تقدس الهی از القا کردن آن هرگز خسته نمی شدند. از این رو است که میکاه می گوید: " اوست که خیر را به تو می نماید، ای انسان. و از تو چه می خواهد جز این که درستکار باشی و محبت بورزی و به درگاه خدایت خاضع باشی؟"
به عبارت ساده تر، دین یعنی آرام و راضی کردن ِ نیروهای مافوق بشری که کنترل کننده ی طبیعت و انسان انگاشته می شوند. بدین سان مذهب مرکب از دو عنصرِ نظری و عملی یا ایمان و عمل است و بدون این دو وجود نمی تواند داشت. اما عمل دینی لازم نیست در مراسم آیینی جلوه گر شود، اگر عقیده بر این است که کار خیرْ خدا را خشنود تر می کند، می توان آن را در رفتار اخلاقی نشان داد. "