چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

۶۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

" مادر سیاوش در یک تصادف به دست سواران کاووس افتاد و به دربار او راه یافت. برخورد با رویش و درک ِ رویشِ تخم (مادر) برای نوع بشر در همه جا تصادفی بوده است...

... کشاورزی در برابر دامداری و کوچ نشینی برای انسان ِ کوچ نشین مشکل تر است. کوچ نشین از دشواری های طبیعی، سرمای سخت و گرمای شدید می گریزد؛ کشاورز را گزیری از آن ها نیست، ناچار تن در می دهد.. کشاورز همان زمان که ناگزیر است آذوقه ی خود را گردآوری کند، به حسب پیش آمدهای ناگوار و پی در پی ِ طبیعی، آن هم در سرزمین دشواری چون آسیای مرکزی، به بخت بد خویش ایمان می آورد. در اسطوره ی سیاوش، او از آغاز دارای بخت بد است.. انسان ناچار دلسپار طبیعت و جبر زندگی می شود و سرنوشت را می پذیرد. بخشایش سودابه به خواست سیاوش، نشان تساهل و رواداریِ انسان در برابر جبر طبیعی است، جبر اسطوره را می سازد و واقعیت ِ حاکم بر اسطوره، آن را توجیه می کند، بلکه به حقانیت ِ آن یاری می دهد. انسان بر این جبر به چشم تساهل و گذشت می نگرد و نمی خواهد آن را بر هم زند، زیرا فکر می کند نتیجه ی بدتری خواهد داشت. رهایی در سازگاری و پذیرفتن جبر است، نه مبارزه با آن. چنان که سیاوش می اندیشد اگر کاووس سودابه را بکشد، آینده ی بدتری به دنبال خواهد بود.

آن همه پیچ و تاب در داستان سیاوش، نشانه ی ناچاری و دست بستگی زندگی مردمی کوچ نشین و دامدار است که به کشاورزی روی آورده اند. تنگناها و ناچاری های سیاوش پس از بیرون آمدن از آتش و گرفتار جنگ های ناخواسته و بی سرانجام ِ پدر شدن، یادآور گرفتاری های سکونت و زندگی کشاورزی در برابر آزادی و رهایی زندگی کوچ نشینی است. جنگ و ستیز دائمی با طبیعت و در عین حال سازگاری با آن. در واقع شکل حماسی اسطوره در شاهنامه مبین مبارزه ی دیو خشکی (افراسیاب) و فرشته ی باران است که در این جا نماد زایندگی ِ دوباره یعنی سیاوش است. "


مطالب مرتبط: سیاوش و تحول از کوچ نشینی به زندگی کشاورزی


سیاوشان

  • چ.الف

" سیاوش از یک پدیده ی توتمیک به یک شاه ـ خدای کشاورزی تبدیل شده است...

... اصولاً در آسیای مرکزی، زندگی کشاورزی دنباله ی کوچ نشینی است. در اسطوره ی سیاوش اشاره هایی هست که نشانه ی تحول از کوچ نشینی به زندگی کشاورزی است. در این داستان هم مثل بسیاری دیگر از داستان های شاهنامه، برون همسری وجود دارد و منشأ برون همسری در کوچ نشینی و زندگی دامداری است، موارد دیگر در شاهنامه هم مشمول همین حکم و معروف ترین آن ها همسرگزینی ِ رستم، قهرمانی از قوم سکا است. "


مطالب مرتبط: رابطه ی داستان سیاوش و زندگی کشاورزی 


سیاوشان

  • چ.الف

" برقراری ِ جشن سال، نمی تواند نتیجه ی پدید آمدن اسطوره باشد، بلکه برعکس، عامل آن است؛ بدین معنی که باور داشتِ اسطوره ای در ارتباط با کِشت و امثال آن، معلول شناخت ِ زمان و رویش و خزان است و اگر بهتر باشد، باید گفت اسطوره، جشن و امثال ِ آن، گزارش ِ روحانی ِ پدیده ای مادی است که اگرچه شناخته شده است، اما به صرف شناخته شدن، پاسخ گوی منطق و باورهای انسان ِ عهد ِ نوسنگی نیست، زیرا در الگوی باورهای او همه چیز در قالب جهان شناسی ِ ویژه ای اتفاق می افتد که عامل و صفت حاکم بر آن، تقدس است. 

درست در همین قالب است که عاملِ کمک کننده به شناخت پدیده ای طبیعی مثل روییدن، ثمر دادن و زرد شدن و مردن (زمستان)، در تبدیل ِ یک معلول (جشن، اسطوره و امثال آن) وسیله ای برای پدید آمدن موجودی مقدس فراهم می کند و آن گاه انسان، آن موجود را یا می آفریند یا شاه، قهرمان یا خدایی را که کارکرد خود را از دست داده به جای آن می نشاند و این در مورد سیاوش اتفاق افتاده و توتم اسپ به شاه ـ خدای کِشت تبدیل شده است. تا وقتی نیا فقط یک توتم است، اگرچه نیا مرده است، عزاداری ندارد اما وقتی تبدیل به خدای باروری و امثال آن شد، مرگ او با عزا همراه می شود، وانگهی از آن جا که توتم دائماً با نقش یا تندیس ِ خود تکرار و بر خانه، سر گور و امثال آن نصب می شود و توقعاتی را که از او می رود، بر می آورد، مرده انگاشته نمی شود یا دست کم به مرگ او اندیشیده نمی شود، اما شاه ـ خدای کشت چنین نیست. او نه تنها یک مرگ اساسی، اصلی و ازلی دارد، بلکه هر سال با خزان می میرد و با بهار زنده می شود. "


سیاوشان

  • چ.الف

" در عهد کشاورزی، رابطه ی انسان با گونه های گیاهی در دو سطح جامعه شناسی و مذهب، بارز است و نقش اسطوره یکی کردن این دو جنبه است... اصولاً اسطوره می کوشد بسیاری از باورها و قراردادها را ـ همانا بی آن که همگن باشند ـ یکی کند و اسطوره ی سیاوش هم یکی از آن هاست. " 


سیاوشان

  • چ.الف

سیاوش در میان خدایان آسیای مرکزی، اگر نه خدا، بلکه نماد باروری و زایشِ دوباره است. البته در ساخت مذاهب قدیم، معمولاً خدایان جا عوض می کنند یا دست کم نقش خود را به دیگری واگذار می کنند؛ مثلاً خدای آفریننده، پس از آفرینش ِ جهان، کار را به خدای باروری می سپارد و پس از آن، در آفرینش، تنها باروری، زایش و مرگ وجود دارد، بنابراین سیاوش به عنوان خدا یا نماد باروری و زایش، جای یکی از خدایان ِ پیشین (کهن تر) را گرفته است و از همین راه است که سیاوش به خدایی می رسد. 

گذشتن سیاوش از آتش نیز در همین معنی است. آتش، نماد پاییز و زنده بیرون آمدن سیاوش، نماد گذشتن از پاییز و رویش دوباره در بهار است؛ از این لحاظ، آتش در اینجا هیچ ربطی به آیین زردشتی ندارد. در اساطیر گیاهی این چنین پدیده هایی هست، نمونه ی دیگر آن، گذشتن ابراهیم از آتش است. این اسطوره در تمام ایران پذیرفته شده بود، زیرا بافت اجتماعی تا قرن ها و بلکه هزاره ها چندان تفاوتی نداشت و دست کم بنیاد معیشت بر کشاورزی و دامداری بود. "


سیاوشان

  • چ.الف
" خدا شدن سیاوش هم در آسیای مرکزی دارای شواهدی است، از جمله در روی استودانی که از انواع استودان های پیشین است، تصویری دیده می شود که آشکارا نشانه ی خورشید است..
.. در تصویر پیچیده ی سیاوش، ویژگی خدای خورشید بودن، به اندازه ی کافی روشن است. تولستوف در این مورد اعتقاد دارد که ورود این قهرمان به آتش که در شاهنامه آمده، گواه مهمی است. همچنین ازدواج سیاوش و فرنگیس در شاهنامه شباهتی با ازدواج مهر و ناهید دارد. نرشخی هم یادآوری می کند که در روز اول ِ سال نو، یعنی جشن برابری شب و روز در تقویم خورشیدی، ساکنان بخارا پیش از طلوع خورشید، خروس برای سیاوش قربانی می کردند و این پرنده ای است که همه جا وقف خورشید می شود... گذشته از این، مهر، خدای حاصلخیزی، داورِ رستا شهر (کشور مردگان) و در برخی منابع، ناهید، جایگزین او است. گاه مهر به شکل سوار هم ظاهر می شود. "

  • چ.الف

" بخش دیگری از سیاوشان، اسطوره ای است معروف، اسطوره ی مرگ و زندگی، پژمردن و بهار کردن که نمونه هایی در آیین های دیگر، چه در آسیا، چه در آفریقا و چه در آمریکای جنوبی دارد. در این داستان، خزان کامل (مرگ سیاوش) و بهارِ پس از آن (تولد کیخسرو و پس از مرگ سیاوش) و نیز رفتن سیاوش به درون آتش (به نشانه  ی خزان) و زنده بیرون آمدن او (بهار) دیده می شود. "اسطوره، نمادِ مرگ و رستاخیز و تابع الگوی خزان و بهار است... آدابِ آن به منظور تشویق نیروهای آسمانی، برای ادامه دادن به بخشایش های سالانه ی منابع حیات است..."

... از نظر تاریخی باید گفت سیاوشان در عصری که دست ما دقیقاً به آن نمی رسد، عصر پیش از خط و دوره ی رواج بادخوانان* به شکل تلفیق یک بنیاد توتمیک با یک اسطوره ی کشاورزی درآمده است. "


* مینسترل (minstrel)


سیاوشان

  • چ.الف

" ۱ـ سیاوش، نخست به معنی اسب نر و سیاه و سپس دارنده ی اسب نر ِ سیاه (سوار/ شاه) است. اگر کوچک ترین تردیدی در این زمینه وجود داشت، اکنون می توان آن را سراسر برطرف کرد، در کهن ترین مدارک نوشته ی ما، یعنی اوستا، نام او syāvarsan و مرکب است از siyā به معنی "سیاه" و varsan به معنی "اسپ نر"... در مورد سیاه بودن این اسپ، قرائن مهم و فراوانی وجود دارد که یکی از آن ها، کوزه ی مرو است...

۲ـ سیاوش از خاندانی است که در ترکیب اسم عده ی زیادی از آنان، واژه ی اسپ دیده می شود*. سیاوش نخستین نفر از کیانیان است که نام او با اسب ساخته شده است... سیاوش در ابتدا اسپ و سپس سوار است، آن گاه از حد سوار (شاه) هم بالاتر می رود، جای یکی از خدایانِ هند و اروپایی را می گیرد و نیرومندترین خدای آسیای مرکزی می شود. با توجه به این که توتمیسم در بسیاری جاها تنها به صورت نام گذاری ساده باقی مانده است، تحول آیین سیاوش از مرحله ی پیدایش تا روزگار نوشته شدن اسطوره ی آن و این مقدار تغییر در طول زمانی دراز( مرحله ی شکار، نوسنگی/ کشاورزی تا جوامع طبقاتی شده ی آریایی و فئودالیسم** آسیای مرکزی )، قابل درک است. 

۳ـ در روایات ایرانی ( مثلاً شاهنامه )، سیاوش برای فرزند خود، کیخسرو، سه چیز باقی می گذارد: اسپ، نیزه، زره. سیاوش با اسپ ِ خود وصیت می کند و کیخسرو را به او می سپارد. حال، اسپ نشانه ی وفاداری به توتم و نگهداری آن است. در واقع از توتم خواسته شده است که یکی از فرزندان خود را بپاید. شاید توتم، ریشه ی اختلاف یا یکی از وجوه اختلاف قومی بوده است. نیزه و زره، هر دو به عنوان ابزارهای جادویی که می توان با آن ها به فر (نیروی جادویی شاهان) دست یافت، مدت هاست که شناخته شده است. 

نیزه، زره، جام (جام جهان بین)، مهره (یاره، دستبند) که بیش ترِ آن ها در اسطوره ی کیخسرو، فرزند سیاوش دیده می شود، انواع نشانه های فرّ (فر کیانی یا نیروی فوق العاده) است. همراه شدن اسپ با زره و نیزه و نیزه نیز گویای مرحله ای از تحولِ آیین سیاوش است، جایی که اسب به سوار و سوار به شاه تبدیل شده است. "


* مثلاً لهراسب به معنای "دارنده ی اسب تند" و گشتاسب "دارنده ی اسب رمنده" و...

** نظام فئودالیسم، نظامی اجتماعی- اقتصادی است که در نتیجه ی فروپاشیِ جامعه ی برده داری یا در نتیجه ی فروپاشیِ کمون اولیه به وجود آمده است و علی رغم تنوعِ راه های رسیدن به آن، تقریباً در کلیه ی سرزمین های جهان، البته در هر جا، با ویژگی های مشخص خود وجود داشته است. (ویکی پدیا)


سیاوشان

  • چ.الف

" سیاوشان، آیین سوگ سیاوش است. آیین نه در معنای رسم، بلکه در معنی فرهنگ دینی، چنان که آیین ورزانِ یک دین، به آن عمل می کنند...

...سیاوشان آیینی کهن و برخاسته از آسیای مرکزی است که تعیین تاریخ دقیق پیدایش آن به کمک اسناد و مدارک موجود ممکن نیست. قرائنی که از راه مطالعات عمومی ِ مربوط به تاریخ تمدن، باستان شناسی و مردم شناسی به دست آمده است، گویای نخستین شکل آن در دوره ای است که بیشتر آیین های کشاورزی به آن دوره می پیوندند: عصر نو سنگی...

...این اسطوره در کهن ترین شکل های موجود خود از دو نهاد حکایت می کند: الف: بخشی از اسطوره که با توتم اسپ مربوط است، ب: بخش دیگری که حاکی از یک آیین یا اسطوره ی کشاورزی و پیدایشِ شاه ـ خدایی از جامعه ی کشاورزی است. "


سیاوشان

  • چ.الف

" رابطه ی ریشه ی نام سیاوش و ارتباط دائمی او با اسپ، اجازه می دهد اعتقاد داشته باشیم که در زمان های کهن و در آیین توتمی، او را به شکل اسپ تصویر می کرده اند. تحول سیاوش به سوار، نتیجه ی آنتروپومورفیزم* است. این قابل قبول است که تصور کنیم هر خوارزمی که می مرُد، سیاوش می شد ( یا شکل او را می یافت ) همان گونه که مثلاً هر مصری که می مُرد، به خدای آن سرزمین، "ازیریس"** تبدیل می شد.


* انسان انگاری.

** خدای جهان ِ زیرزمینی در دینِ مصر باستان.


سیاوشان

  • چ.الف