چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

چوغ الف

پاره هایی از لا به لای کتاب ها، در زمینه ی مردم شناسی

نویسندگان

بررسی جوامع بشری (دشواری های آینده)

چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۴۰ ب.ظ
"- نخستین و فوری ترین مشکل، مسئله ی جنگ است. تاریخ نشان می دهد جنگ نیز مثل شیوه ی حکومت یا مالیات از اختراعات انسان است. و می دانیم وقتی قومی به اختراعی دست یافت، تا زمانی که مردم به اختراع دیگری دست یابند که به نظرشان از اختراع قبلی برتر باشد، همچنان از اختراع نخست استفاده می کنند. 
اقوامی که دارای تمدنی در سطح تمدن اسکیموها بودند- یعنی به صورت دسته های کوچک می زیستند و تمام توانایی خود را صرف ادامه ی حیات می کردند- می بایست راهی برای حل اختلاف میان دو مرد نیرومند که در داخل یک گروه به مبارزه بر می خاستند پیدا کنند. آنان می بایست مقرراتی وضع کنند تا بتوانند مسئله ی قتل کسی به دست دیگری را حل کنند و کسی را که به راستی مایه ی دردسر و زحمت گروه است از میان بردارند (در این موارد اسکیموها شخص مقصر را در صورتی که همه ی گروه رأی به خطرناک بودن او می داد، به قتل می رساندند.) اما جنگ را نمی شناختند و موقعیتی پیش نمی آمد که اعضای یک گروه با پیروی از مجموعه ی مقرراتی که در کلمه ی جنگ خلاصه می شود با اعضای گروه دیگر به زد و خورد بپردازند... اما اسکیموها به دلیل آن که مفهوم جنگ را نمی شناختند، مفهوم صلح یعنی عدم جنگ را نیز درک نمی کردند. 
میان سرخ پوستان دشت، جنگ به مفهوم واقعی آن وجود داشت. سرخ پوستان دشت اغلب اسرای جنگی را به عنوان اعضای قبیله ی خود می پذیرفتند اما این ذهنیت وجود نداشت که قبایل دیگر را فتح کنند تا بتوانند ملت بزرگتری ایجاد کنند؛ ولی مفهوم اتحاد داوطلبانه را می شناختن و از آن برای برقراری صلح میان قبایلی که در گذشته با هم در جنگ بودند استفاده می کردند...
... برخلاف سرخ پوستان، ملت های اروپایی نیازی نمی دیدند برای نمایش دادن مردانگی خویش جگ برپا کنند. اروپاییان برعکس برای به دست آوردن سرزمین های تازه یا دفاع از سرزمین خود و به خاطر اعتقادات مذهبی شان می جنگیدند. اما هدف همه ی این گروه ها از جنگ برپا کردن جامعه ای بود که دیگر به جنگ نیاز نیفتد...
... انسان تا به امروز موفق نشده است جهانی ایجاد کند که صلح هر کشوری برای همه ی کشورها اهمیت داشته باشد، جهانی که همه ی کشورها بدانند در صورت عدم توانایی آنها در برقراری صلح، تمامی بشریت به خطر خواهد افتاد. 
نخستین و بنیادی ترین مسئله، مسئله ی از میان برداشتن جنگ است. اما موفقیت ما در این زمینه تا ندازه ای بستگی به این دارد که بتوانیم همراه با از میان برداشتن جنگ، دشواری های دیگری را نیز از سر راه برداریم. زیرا اقوام جهان زمانی انرژی و تخیل لازم برای برداشتن گام های بعدی در حل مسائل جهان را خواهند داشت که علاقه ی لازم به زیستن را داشته باشند و باور کنند تمدن بشری ارزش آن را دارد که برای زنده نگاه داشتنش تلاش کنند.

- دومین مسئله ی بزرگ پیدا کردن راهی است تا از آن راه بتوانیم دست آوردهای اقوامی مثل اروپای شمالی و جزایر بریتانیا و ایالات متحده و کانادا را در دسترس همه ی اقوام جهان قرار دهیم. زیرا امروزه تنها در این کشورهای ثروتمند است که همه به راستی از مراقبت های پزشکی، غذا و آموزش کافی برخوردارند. اما همراه با افزایش دانش ما، آرمان های ما نیز فراتر رفته اند. امروز دیگر هیچ کس در جهان، نه سیرها و نه گرسنه ها، هیچ کدام گرسنگی کسی را در هیچ کجای جهان نمی پذیرند. 

- سومین مسئله این است که چگونه می توان همه ی تحولات تازه و شگفت انگیز را به اطلاع همه ی مردم جهان رساند؟
 انسان باید بیاموزد جهان را به گونه ای سازماندهی کند که اقوام مختلف بتوانند بدون توسل به جنگ، رقابت ها و دشواری های شان را حل و فصل کنند، و روش هایی در پیش گیرد تا کشورهای غیر صنعتی به مسیر کلی تمدن جهانی بپیوندند و از مزایای علم و صنعت برخوردار شوند، و مردم جهان به نحوی آموزش ببینند که خود بتوانند در همه ی عمر به آموختن ادامه دهند. "